" سوته دلان "

دلا معـاش چنـان کن کـه گـر بلغـزد پـای... فرشتـه‌ات بـه دو دست دعـــا نگـه دارد
  • " سوته دلان "

    دلا معـاش چنـان کن کـه گـر بلغـزد پـای... فرشتـه‌ات بـه دو دست دعـــا نگـه دارد

مشخصات بلاگ
" سوته دلان "

سایـه‌ای بیـش نیستیـم...!!

سه شنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۳، ۰۳:۳۰ ب.ظ

ساندویچ...

خانومی جوان و بسیار شیک پوش و آراسته سوارِ اتوبوس شد ...

هرکی که به این بشر نگاه میکرد با خودش میگفت این الان از نافِ اروپا اومده ایران!!

سرِ ظهر بود و ساندویچی تو دستش داشت و مشغولِ خوردن بود...

برای اینکه دستِ آلوده ی خودش رو به ساندویچ نزنه یا شاید هم دستش با ساندویچ کثیف نشه مقداری از پوشش ساندویچ رو برگردونده بود روی دستش...

بعد از اتمامِ غذاش، پوششِ ساندویچ رو مچاله کرد و از شیشه ی اتوبوس انداخت تو خیابون...!!!!

......

همین خانوم موقعِ پیاده شدن با راننده ی اتوبوس سرِ موضوعی دعواش شد...!!

اون هم سرِ موضوعی که حق با راننده بود...

آخرش هم دخترِ جوون گفت چیِ این مملکتِ خراب شده درسته که اینِش درست باشه...!!

......

از دیروز تا حالا دارم فکر میکنم به اینکه زباله ریختن کفِ خیابون این مملکت رو خراب شده کرده یا...!!

از دیروز دارم به این فکر میکنم که مملکت رو کی به این روز انداخته...!!

از دیروز خیلی فکرا اومده تو سرم ولی خب مثلِ همیشه بماند...!!

 

"یا ایها الذین امنوا لم تقولون ما لا تفعلون * کبر مقتا عندالله ان تقولوا مالا تفعلون"

ای کسانیکه ایمان آورده اید چرا سخنی می گویید و به آن عمل نمی کنید * نزدِ خدا بسیار خشم آور است که سخنی بگویید و به آن عمل نکنید./ سوره صف، آیات 2 و 3

 

سوته دلان نوشت:

"بسیاری از ما مذهب را در زیارت و عزاداری خلاصه کردیم و خارج از آن مذهب در زندگیِ ما حضور ندارد، چنانکه اگر مذهب در زندگیِ اجتماعیِ ما حضور داشت آیا این بازارِ شیعه بود که این همه چکِ بلامحل در آن وجود دارد؟!"

این دو خطِ بالا از یه بنده خدایی بود که چون مرتبط با این پست بود نوشتم...

خدایا ما رو با حرفایی که میزنیم آزمایشمون نکن چون بیشتر حرف میزنیم تا اینکه عمل کنیم!!



«والسلام علی من التبع الهدی»




۰ نظر ۱۲ اسفند ۹۳ ، ۱۵:۳۰
سوته دلان
سه شنبه, ۵ اسفند ۱۳۹۳، ۰۴:۵۰ ب.ظ

یک تکه نان

اگه شما هم مثلِ من فیلمِ "یک تکه نان" رو دیده باشین حتما این بخشی که میخوام بنویسم رو یادتون میاد...

سربازِ ساده دلِ پاک نظر (هومن سیدی) به پیرمردِ اهلِ دل (رضا کیانیان) میگه: "سلام علیکم"...

پیرمرد در جواب میگه: "سلام که اسمِ خداست، علیکم هم که یعنی خدا با شماست، خب چی از این بهتر که خدا با آدم باشه"...

چه چیزی از این قشنگ تر که به یکی بگیم خدا با تو هستش...

حالا که اسمِ خداست از روی عادت به هم سلام نکنیم...

حالا که اسمِ خداست تو پیام های کوتاهمون به جای سلام از واژه های نامانوس استفاده نکنیم...

بحثِ واجب بودن و اینکه سلام سلامتی میاره یه طرف، اینکه به عنوانِ یه هدیه ی گرانبها به هم دیگه تقدیمش کنیم یه طرف...


"و اذا حییتم بتحیه فحیوا باحسن منها او ردوها ان الله کان علی کل شی ء حسیبا"

هرگاه به شما تحیتی گویند پاسخِ آن را بهتر از آن دهید یا به همان گونه پاسخ دهید، خداوند حسابِ همه چیز را دارد. / سوره نساء، آیه 86

 

سوته دلان نوشت:

وقتی فردی به شما میگه سلام، در جواب نگید سلام از ماست، چون جوابِ سلام واجبه و اگر به این صورت گفته بشه در حقیقت جوابی داده نشده و واجبِ خداوند تا آخرین روزِ دنیا بر روی زمین باقی می مونه!!

امروز دو مناسبتِ خاص رو به خودش اختصاص داده، بر صاحبانِ این مشاغل مبارک...

اما به نظرم تو زندگی، مهندسِ واقعی کسی هستش که با تمامِ مشکلات و موانعِ سر راهش میسوزه و از اون مهم تر زندگی رو از نو می سازه...

پس این روز بر تمامِ سازندگانِ عرصه ی زندگی مبارک...



«والسلام علی من التبع الهدی»



۲ نظر ۰۵ اسفند ۹۳ ، ۱۶:۵۰
سوته دلان
پنجشنبه, ۳۰ بهمن ۱۳۹۳، ۱۰:۵۵ ق.ظ

ماه عسل

یک بار تو برنامه ی ماهِ عسل ( احسان علیخانی ) یه خانواده ی سیاه پوستِ آمریکایی رو آورده بودن که مسلمون شده بودن و مدتی بود در ایران زندگی میکردن...

اما زمانِ برگشتنِ این افراد نزدیک شده بود و میخواستن برگردن به کشورشون...

مجری ازشون پرسید چه چیزی رو در ایران خیلی دوست داشتین؟ و اگه به کشورِ خودتون برگردین دلتون براش تنگ میشه؟!

تماماً شده بودم گوش تا ببینم چه چیزی از ایران براشون جذاب و خاطره ساز بوده...

تا اینکه شنیدم هر 4 نفر به اتفاق گفتن دلمون برای شنیدنِ صدای اذان تنگ میشه...

چون تو ایالتِ ما هیچوقت همچین صدایی پخش نمیشه اونم 3 بار در روز...

حقیقتش انتظارِ شنیدنِ هر چیزی رو از این افراد داشتم جز دلتنگی برای اذون!!

اینکه یادِ این موضوع افتادم بخاطرِ این بود که یه بنده خدایی هست که هروقت این صدای اذون رو میشنوه، آه و ناله و نفرینش تا آسمون میرسه!!

و دائما گله و شکایت به مسجد میبره که صدای اذون رو قطع کنید!!

خب دیگه اگه میدونستیم چیزایی که در اختیار داریم کدومش نعمتِ کدومش ذلت که دیگه بنده نمیشدیم، بلکه میشدیم (نعوذ بالله) خدا!!

اما جالب اینجاست حالا که خدا نشدیم؛ اعتقاد داریم به خداوندیش اما اعتماد نداریم...!!

 

"یا ایها الذین امنوا استجیبوا لله و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم واعلموا ان الله یحول بین المرء و قلبه و انه الیه تحشرون"

ای کسانیکه ایمان آورده اید دعوتِ خدا و پیامبر را اجابت کنید هنگامی که شما را به سوی چیزی میخواند که شما را حیات می بخشد، و بدانید خداوند ( به قدری به شما نزدیک است که ) میانِ انسان و قلبِ او حائل میشود و همه ی شما به سوی او محشور می شوید./ سوره انفال، آیه 24

 

مگه غیر از اینه که دعوتِ خدا ( اذان ) برای نماز حیات بخشِ؟!

 

سوته دلان نوشت:

اون بنده ی خدا که گله و شکایت به مسجد میبره، نه کلیمی هستش و نه ارمنی و نه زرتشتی، یه مسلمونه!!

خدایا بابتِ نعماتی که به ما دادی و ما نمیدونیم که نعمت هستن، شکر...هزاران بار شکر



«والسلام علی من التبع الهدی»


 

۱ نظر ۳۰ بهمن ۹۳ ، ۱۰:۵۵
سوته دلان
يكشنبه, ۲۶ بهمن ۱۳۹۳، ۰۴:۰۲ ب.ظ

رسوای جماعت

بقیه چی میگن...!!

اگه از تو جمع بلند بشیم بریم ریا میشه...!!

یک شب که هزار شب نمیشه...!!

این همه گناه کردیم اینم روش، یک جا توبه میکنیم...!!

حالا یه بار دورِ هم جمع شدیما...!!

جوک (قومیتی) رو یه بارِ دیگه تعریف کن بخندیم...!!

ای بابا بیخیال خدا انقدرا هم سخت نمیگیره...!!

ای بابا باز رفتی بالا منبر...!!

...

و هزاران هزار جمله ی دیگه شبیه به این جمله ها که شنیدیم...!!

اینکه چقدر با این جمله ها همراهی کردیم یا نه؛ بماند بینِ خودمون و خدای خودمون...!!

 

"و قد نزل علیکم فی الکتاب ان اذا سمعتم ایات الله یکفر بها و یستهزء بها فلا تقعدوا معهم حتی یخوضوا فی حدیث غیره انکم اذا مثلهم ان الله جامع المنافقین و الکافرین فی جهنم جمیعا"

و خداوند (این حکم را) در کتابش بر شما نازل کرد که هرگاه بشنوید افرادی آیاتِ خدا را انکار و استهزاء میکنند با آنها ننشینید تا به سخنِ دیگری بپردازند، وگرنه شما هم مثلِ آنان خواهید بود، خداوند همه ی منافقان و کافران را در دوزخ جمع می کند./ سوره نساء، آیه 140

 

سوته دلان نوشت:

شاید لازم باشه یه وقتا به جای "خواهی نشوی رسوا همرنگِ جماعت شو" بگیم " خواهی نشوی همرنگ رسوای جماعت شو"...



«والسلام علی من التبع الهدی»



۲ نظر ۲۶ بهمن ۹۳ ، ۱۶:۰۲
سوته دلان
پنجشنبه, ۲۳ بهمن ۱۳۹۳، ۱۲:۰۸ ب.ظ

یک روز تا چند هزار روز!!

اومد پیشم

حالش خیلی عجیب بود فهمیدم با بقیه فرق میکنه

گفت : یه سوال دارم که خیلی جوابش برام مهمه

گفتم :چشم، اگه جوابشو بدونم، خوشحال میشم بتونم کمکتون کنم

گفت: دارم میمیرم

گفتم: یعنی چی؟

گفت: یعنی دارم میمیرم دیگه...

گفتم: دکتر دیگه ای، خارج از کشور؟

گفت: نه همه اتفاق نظر دارن، گفتن خارج هم کاری نمیشه کرد.

گفتم: خدا کریمه، انشالله که بهت سلامتی میده

با تعجب نگاه کرد و گفت: یعنی اگه من بمیرم، خدا کریم نیست؟

فهمیدم آدم فهمیده ای هستش و نمیشه سرش گول مالید...

گفتم: راست میگی، حالا سوالت چیه؟

گفت: من از وقتی فهمیدم دارم میمیرم خیلی ناراحت شدم

از خونه بیرون نمیومدم، کارم شده بود تو اتاق موندن و غصه خوردن،

تا اینکه یه روز به خودم گفتم تا کی منتظر مرگ باشم،

خلاصه یه روز صبح از خونه زدم بیرون مثل همه شروع به کار کردم،

اما با مردم فرق داشتم، چون من قرار بود برم و انگار این حال منو کسی نداشت،

خیلی مهربون شدم، دیگه رفتارای غلط مردم خیلی اذیتم نمیکرد

با خودم میگفتم بذار دلشون خوش باشه که سرِ من کلاه گذاشتن، آخه من رفتنی ام و اونا انگار نه

سرتونو درد نیارم من کار میکردم اما حرص نداشتم

بین مردم بودم اما بهشون ظلم نمیکردم و دوستشون داشتم

ماشین عروس که میدیدم از ته دل شاد میشدم و دعا میکردم

گدا که میدیدم از ته دل غصه میخوردم و بدون اینکه حساب کتاب کنم کمک میکردم

مثلِ پیرِ مردا برا همه ی جوونا آرزوی خوشبختی میکردم

الغرض اینکه این ماجرا منو آدم خوبی کرد و …

حالا سوالم اینه که من به خاطرِ مرگ خوب شدم و آیا خدا این خوب شدن رو قبول میکنه؟

گفتم: بله، اونجور که یادگرفتم و به نظرم میرسه آدما تا دمِ رفتن خوب شدنشون واسه خدا عزیزه...

آرام آرام خدا حافظی کرد و تشکر...

داشت میرفت...

گفتم: راستی نگفتی چقدر وقت داری؟

گفت: معلوم نیست بین یک روز تا چند هزار روز!!!

یه چرتکه انداختم دیدم منم تقریبا همین قدرا وقت دارم. با تعجب گفتم: مگه بیماریت چیه؟

گفت: بیمار نیستم!

 هم کفرم داشت در میومد وهم از تعجب داشتم شاخ در میاوردم، گفتم: پس چی؟

گفت: فهمیدم مردنیم،

رفتم دکتر گفتم: میتونید کاری کنید که نمیرم گفتن: نه، گفتم: خارج چی؟ و باز گفتند : نه!

خلاصه ما رفتنی هستیم زمانِش فرقی داره مگه؟

باز خندید و رفت و دل منو با خودش برد…

 

"یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملقیه..."

ای انسان یقینا تو با کوشش و تلاشی سخت به سوی پروردگارت در حرکتی و او را دیدار میکنی/سوره انشقاق، آیه 6

........................................

"اینما تکونوا یدرککم الموت و لو کنتم فی بروج مشیده و ان تصبهم حسنه یقولوا هذه من عندالله و ان تصبهم سیئه یقولوا هذه من عندک، قل کل من عندالله فمال هولا القوم لا یکادون یفقهون حدیثا"

شما را مرگ هرکجا باشید حتی اگر در قلعه های مرتفع و استوار، در می یابد. و اگر خیری به آنان برسد میگویند از سوی خداست و اگر سختی و حادثه ای برسد میگویند این از ناحیه توست. بگو همه اینها از سوی خداست. این گروه را چه شده که نمیخواهند اینهارا بفهمند؟!/ سوره نساء،آیه 78



«والسلام علی من التبع الهدی»


 

۱ نظر ۲۳ بهمن ۹۳ ، ۱۲:۰۸
سوته دلان
دوشنبه, ۲۰ بهمن ۱۳۹۳، ۰۴:۳۴ ب.ظ

جاده ی چالوس...

خدایا آخه اینم پدر و مادره که من دارم، آخه اینم بختِ نصیبِ من شده، آخه اینم شد رشته که من دارم درس میخونم، آخه اینم شد کار که من دارم، آخه اینم شد خونه و زندگی که من دارم، آخه اینم شد کشور که من توش به دنیا اومدم...

همه ی اینها گفت و گوی امثالِ من با خداست که دائما سرِ خدا یا غر میزنیم یا منت میذاریم اما...

این پست تعلق میگیره به سوره ی تغابن...

سوره ای که روایت شده اگر فرد این سوره رو با تدبر و تمسک بخونه، سوره فرد رو رها نمیکنه مگر اینکه اون فرد واردِ بهشت بشه...

این سوره از دو پاراگراف (سیاق) تشکیل شده...

سیاقِ اول از آیه ی 1 تا 13...

سیاقِ دوم از آیه ی 14 تا 18...

این سوره درباره ی کسانی هستش که ایمان آوردن ولی همیشه اِن قُلت میارن و در نیمه ی راه کم میارن و به اصطلاحِ خودمون می بُرَن...

این سوره یک ماهیتِ اجتماعی داره و مخاطبِ اون افرادِ کافر نیستن، بلکه افرادِ مومنی هستن که فقط ایمان به ظاهر دارن اما در دل خبری از ایمان نیست...

مسیرِ بندگی و ایمان یه جورایی مثلِ جاده ی چالوس میمونه...یعنی ضمنِ اینکه قشنگی های خودش رو داره اما پر از پیچ و خمِ و مسلما خطراتِ خودش رو داره...


۳ نظر ۲۰ بهمن ۹۳ ، ۱۶:۳۴
سوته دلان
شنبه, ۱۸ بهمن ۱۳۹۳، ۱۱:۰۸ ق.ظ

spider man

چند وقتی میشه ذهنم به دلایلِ خاصی بدجور معطوف به عرصه ی فیلم سازیِ غرب شده، البته قبلا هم به این صورت  بود اما الان بیشتر شده...!!

شما هم حتما فیلمِ مردِ عنکبوتی رو دیدین...

این مورد فقط به فیلم خلاصه نشده...

کارتون، بازی، تبلیغ بر روی کیف و دفتر و...

خلاصه اینکه قهرمانِ بچه ها شده یه مردِ عنکبوتی...!!

 

"مثل الذین التخذوا من دون الله اولیاء کمثل العنکبوت اتخذت بیتا و ان اوهن البیوت لبیت العنکبوت لو کانوا یعلمون"

مَثَلِ کسانیکه غیر از خدا را اولیای خود برگزیدند، مَثَلِ عنکبوت است که خانه ای برای خود انتخاب کرده در حالی که سست ترین خانه ها خانه ی عنکبوت است، اگر می دانستند./ سوره عنکبوت، آیه 41

 

جلَّ الخالق!!

کسیکه عنکبوت رو ملاکِ قهرمانی و برتری قرار میده، به این معنی نیست که دشمنِ اسلام و مسلموناست بلکه دشمنِ خودِ خداست!!

مگر خداوند نفرموده عنکبوت و خانه ی عنکبوت ضعیفِ!!

پس چرا باید در فیلم، عنکبوت برجسته بشه؟!!

دلیلش غیر از این میتونه باشه که خدا رو به عنوانِ تنها ولی و سرپرستِ حقیقیشون (طبقِ آیه) قبول ندارن...!!

یا شاید هم این باور رو به بیننده القا میکنن که خداوند (نعوذ بالله) قدرت و تسلط برای ولی بودن بر بنده هاش رو نداره؟!!

"برای قهرمان سازی و قهرمان پروری، کمی بیشتر به نسلِ آینده توجه کنیم"...!!

 

سوته دلان نوشت:

کسیکه خدارو قبول نداشته باشه محالِ که پیامبرِ خدا و آل و محبِّ پیامبر رو قبول داشته باشه...!!

سندِ این حرف هم، این همه جنایت و کشتار و خون ریزی و پست فطرتی ...!!

حالا میخواد به اسمِ دینِ یهود (صهیونیست) باشه یا مسیح (مورمون ها) یا اسلام (تکفیری ها)...!!



«والسلام علی من التبع الهدی»


 

۴ نظر ۱۸ بهمن ۹۳ ، ۱۱:۰۸
سوته دلان
پنجشنبه, ۱۶ بهمن ۱۳۹۳، ۰۵:۰۹ ب.ظ

فیلم کُره ای...

چند سالی میشه که صدا و سیما رویکردی به پخشِ فیلم های کره ای داره...

حالا چه تاریخی چه مدرن...

اما دلیلِ اینکه چرا این مطلب رو گفتم به این خاطر هستش که چند سال پیش یه فیلمی پخش شد که به نوعی محبوب ترین درام در جهان شناخته شد!!(جواهری در قصر یا همون یانگومِ معروف)

اما جدیدا یه سریالِ دیگه (ایسان) پخش شد که کارگردانش، کارگردانِ همون فیلمِ معروف (یانگوم) بود و از قضا بازیگرانش هم همونا بودن!!

اینکه سریال چی بود و چی شد اصلا مهم نیست، چیزی که میخوام در اینجا بنویسم این مطلبِ که در قسمتِ آخر سریالِ اخیر به مساله ای پرداخته شد که شاید از نظرِ افرادی که این فیلم رو دیدن اصلا مهم نباشه، چون شاید اصلا شناختی در این باره نداشته باشن...

در این قسمت بینِ دو بازیگر، مکالمه ای بدین شکل صورت گرفت:

الف: تو، توی آشپزی خیلی مهارت داری!!

ب: آره خودمم همین فکر رو میکنم، شاید بخاطرِ این باشه که در "زندگیِ قبلیم" من یه آشپز بودم!! (اشاره به فیلمِ یانگوم،چون این شخص در فیلم یانگوم یک آشپز بود)

الف:جدی؟!!چون منم همین حس رو دارم که منم در "زندگیِ قبلیم" یه آشپز بودم!! (این فرد هم در فیلمِ یانگوم یک آشپز بود)

 

نمیدونم متوجهِ منظورم از نوشتنِ این مکالمه شدین یا نه...

به راحتیِ تمام در این مکالمه ی به نظر کم اهمیت، به زیبایی اصولِ اعتقاداتِ بودایی ها مطرح شد!!

یعنی "تناسخ"!! ( انکارِ معاد )

اینکه در زندگیِ قبلی در این دنیا به صورتِ دیگه ای بودن و حالا روحشون به جسمِ دیگه ای منتقل شده و به شخصِ دیگه ای تبدیل شدن...!!

اما این تنها موردِ مطرح شده در فیلم نبود...

اصول اعتقاداتِ دیگه ای هم مطرح شد، من جمله: استمداد از نیاکانِ مرده ( نفیِ قدرتِ مطلقِ خدا )، مفهومِ رنج به این معنی که این دنیا سر تا سر رنجِ...

و جالب اینجاست که خیلی از این مفاهیم با اصولِ اعتقادات اسلامی یعنی توحید، نبوت و معاد مغایرت داره...

این مطلب صرفاً جهتِ این مورد نوشته شد که بگم فیلم های غربی و شرقی (همونطور که خودتون هم میدونید) کاملا با هدف ساخته میشه، حتی اگر به ظاهر به یک روابطِ عاشقانه و یا حتی از نظرِ ما هجو پرداخته شده باشه...

رسانه ی گرم ( تلویزیون ، سینما و اینترنت ) مهم ترین ابزار برای پخشِ باورها و دیدگاه ها هستش، و به راحتیِ تمام، همه ی باورها رو میتونه از طریقِ ناخودآگاهِ ذهنی در ذهنِ مخاطب بنشونه و به هدفِ خودش حتی در آینده ی دور برسه...

خیلی ها این مطلب رو خوب فهمیدن و به زیباترین حالتِ ممکن، ذهنِ مارو اسیرِ خودشون کردن!!

اما ما تو این فضا چیکار کردیم؟!!

+البته منکرِ این نیستم که فیلم های محدود خوبی با تِم های اجتماعی و جنگی در کشورِ خودمون ساخته شده...


«والسلام علی من التبع الهدی»


۲ نظر ۱۶ بهمن ۹۳ ، ۱۷:۰۹
سوته دلان
چهارشنبه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۳، ۱۱:۴۹ ق.ظ

گلِ شبدر چه کم از لاله ی قرمز دارد!!

چند وقت پیش یه استاد از بلادِ خارج برامون آوردن تا بهمون درس بده...

مساله ی مهم اینجاست که استاد ایرانیِ خودمون قبل از اینکه با این فرد رو به رو بشیم بهمون گفت اینها افرادی به شدت قانون مند و دارای ضوابط هستن، لطفا آبروی ملی رو حفظ کنید و سعی کنید سرِ کلاس هاش به وقت حاضر بشید، تاخیر و تا حدِّ امکان غیبت نداشته باشید و تمام تکالیفِ مدِ نظرش رو انجام بدین...

همه این حرفها در نگاه اول درست و کاملا به جا هستش اما یه نکته ای که به ذهنم رسید این بود که مگه ایرانی ها چه چیزی کمتر از خارجی ها دارن!!!

مگه وقت ایرانی ها اهمیت نداره!

مگه پای بند بودن به تعهدات نسبت به یه فرد ایرانی اهمیت نداره!

حق الناس که دیگه ایرانی و خارجی بردار نیست...

احساس مسئولیت پذیری که دیگه ایرانی و خارجی نداره...

به همین خاطر میخوام به همه افرادِ ایرانی به چشم یه خارجی نگاه کنم...وقتِ همشون برام مهم بشه، به تعهدی که بهشون میدم عمل کنم و اگر تکلیفی بر دوشِ من میذارن برام با خارجی ها هیچ فرقی نداشته باشن!!

و مهمتر از ایرانی بودن مسلمون بودنِ که رعایتِ حقوق نسبت به هم رو در یه کشوری که بالاترین درصدِ مسلمون زاده رو داره بیشتر میکنه...

 

گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد...

البته اگه بشه ثابت کرد که ایرانی ها شبدرن و خارجی ها لاله ی قرمز!!!

 

سوته دلان نوشت:

این استادِ خارجی یه فرد با اصالتِ لهستانی بود که تو آلمان زندگی کرده، و به زبان های لهستانی (زبان محلی)، آلمانی، انگلیسی، عِبری (زبان تکلم یهودی ها) تسلط داره و میخواد الان زبان فارسی هم یاد بگیره!!


پیشِ خودم گفتم امام زمان (عج) به همچین افرادِ با پشتکاری نیاز داره که از لحظه لحظه ی عمرشون استفاده میکنن...


البته بماند که تو ایرانِ عزیزِ خودمون هم کم از این افراد نداریم...



«والسلام علی من التبع الهدی»



۰ نظر ۱۵ بهمن ۹۳ ، ۱۱:۴۹
سوته دلان
دوشنبه, ۱۳ بهمن ۱۳۹۳، ۰۵:۰۳ ب.ظ

Before...After

 

 

Before

قبل از قبولی در کنکور، پیدا کردنِ شغلِ مناسب، رفعِ درد و مریضی، ورشکستگی، رفعِ بدهکاری، صاحبِ خونه و ماشین شدن، شفای بیمار، قبولی در امتحاناتِ درس و دانشگاه... = یک دورِ کامل ختمِ قرآن به همراهِ تمامیِ ادعیه و اذکار و نمازهای مستحبی و...!!

 

After

بعد از قبولی در کنکور، پیدا کردنِ شغلِ مناسب، رفعِ مریضی، رفعِ ورشکستگی، رفعِ بدهکاری، صاحبِ خونه و ماشین شدن، شفای فردِ بیمار، قبولی در امتحانات... = خدایا انصافت رو شکر، یعنی این یه کار رو هم نمیخواستی برای ما انجام بدی/ خدا که مثِ ما آدما چرتکه نمیندازه!!

 

"و اذا مس الانسان الضر دعانا لجنبه او قاعدا او قائما فلما کشفنا عنه ضره مرّ کان لم یدعنا الی ضر مسه، کذلک زین للمسرفین ما کانوا یعملون "

هنگامی که به انسان، زیان و ناراحتی رسد، ما را در هر حالی که به پهلو خوابیده یا نشسته یا ایستاده است، برای حلِ مشکلِ خود می خواند اما هنگامی که زیان را از او برطرف ساختیم، چنان می رود که گویی هرگز ما را برای برطرف کردنِ زیانی که به او رسیده بود نخوانده است، اینگونه برای اسرافکاران اعمالشان زینت داده شده است که زشتیِ این عمل را درک نمی کنند./ سوره یونس، آیه 12

 

«والسلام علی من التبع الهدی»

 

۱ نظر ۱۳ بهمن ۹۳ ، ۱۷:۰۳
سوته دلان