" سوته دلان "

دلا معـاش چنـان کن کـه گـر بلغـزد پـای... فرشتـه‌ات بـه دو دست دعـــا نگـه دارد
  • " سوته دلان "

    دلا معـاش چنـان کن کـه گـر بلغـزد پـای... فرشتـه‌ات بـه دو دست دعـــا نگـه دارد

مشخصات بلاگ
" سوته دلان "

سایـه‌ای بیـش نیستیـم...!!

۲ مطلب در مهر ۱۳۹۸ ثبت شده است

سه شنبه, ۲۳ مهر ۱۳۹۸، ۰۲:۰۸ ب.ظ

قربِ انسان به خدا...

«به نام خدایی که در همین نزدیکیست»

 

و اما قربِ نوعِ دوم که قربِ بنده به خداست.
انسان به صورتِ ابتدایی از خدا دور است و در دورترین فاصله ها قرار دارد. رابطه‌ی قرب رابطه‌ی طرفین است، اما در موردِ خدا و انسان مستثناست.
لذا در موردِ انسان قرب به کار برده نمی‌شود بلکه تقرّب به کار می‌رود. تقرّب یعنی نزدیک نیستیم ولی باید کاری کنیم که قرب پیدا کنیم.

 

رفتن به سوی خدا هم ۴ مرحله دارد که در قرآن ذکر شده است:


۱. «وَافعَلوا الخَیرَ لَعَلَّکُم تُفلِحون»
و کارِ نیک انجام دهید تا رستگار شوید. (سوره حج، آیه ۷۷)

انسان بسیاری از خوبی‌ها را می‌داند، مشکلِ او ندانستن نیست بلکه عمل نکردن به دانسته‌هاست.
عالِم تنها به معنیِ علم داشتن نیست بلکه باید با عمل همراه باشد.
یکی از صفاتِ قرآن نور است، نور به معنیِ "بسیار واضح". یعنی اگر انسان بر سر دوراهی بماند، خدا و قرآن به علتِ صفتِ نور، انسان را راهنمایی می‌کنند. منتها انسان‌ها تنبلیِ خود را گردنِ مبهم بودنِ قرآن می‌اندازند. پس قرآن به عنوانِ راهنما میتواند باعثِ تقرّب شود.

 

۲. «یُسارِعونَ فِی الخَیرات»
در انجامِ کارهای نیک بر یکدیگر پیشی می‌گیرند.
(سوره آل عمران، آیه ۱۱۴/سوره انبیا، آیه ۹۰/سوره مومنون، آیه ۶۱)

تفاوتِ این آیه با آیه‌ی قبل این است که در آیه‌ی قبل افراد برای تقرّب کارِ نیک انجام می‌دهند منتها با کسلی و تنبلی، اما در این آیه ذکر شده علاوه بر انجامِ کار نیک در کارِ خود شتاب می‌ورزند و سرعت می‌گیرند.

 

۳. «فَاستَبِقُوا الخَیرات»
در نیکی‌ها و اعمالِ خیر از یکدیگر سبقت جویید.
(سوره بقره، آیه ۱۴۸/ سوره مائده، آیه ۴۸)

در این آیه ذکر شده برای تقرّب نه تنها باید کارِ نیک انجام داد و به آن سرعت بخشید بلکه باید از هم سبقت گرفت.
انسانِ مومن خواهانِ سلبِ نعمت از دیگران نیست بلکه تلاش می‌کند تا خود هم آن نعمت را بدست بیاورد و سبقت بگیرد. اگر غیرِ این باشد خودش چند گام عقب می‌افتد.

 

۴.«فَفِرُّوا اِلی الله»
به سوی خدا فرار کنید.
(سوره ذاریات، آیه ۵۰)

انسان وقتی در معرضِ یک خطر قرار می‌گیرد (مثلا یک حیوانِ درنده) با تمامِ توان و بیشترین سرعت به محلِ امن فرار می‌کند.

در تقدیرِ این آیه بدین صورت است؛
"ففروا من غیر الله الی الله"، از غیرِ خدا به سمتِ خدا فرار کنید.
یعنی انسان باید از غیرِ خدا که نا امن است به سمتِ خدا که امن‌ترین است فرار کند.
در این راه برای نیل به حقیقت، تمامِ استعدادها باید شکوفا شود و ظرفِ وجودی انسان تکمیل شود.

 

بی شک یکی از کارهای خیر، انفاق است؛ «وَ مِمّا رَزَقناهُم یُنفِقون»
از آنچه به آنها روزی دادیم انفاق می‌کنند.
( سوره بقره، آیه ۳)

از مصادیقِ انفاق، "خرجِ زبانِ نیک، اخلاقِ نیک، خرج کردنِ مال، جان، آبرو و... در راهِ اسلام و خداست."
حال باید هم انفاق کرد هم با سرعت این کار را انجام داد و هم باید از دیگران در این کار سبقت گرفت.

 

در ۳ آیه‌ی اول، متعلِّق خیرات است اما در آیه‌ی آخر متعلِّق خودِ خداوند است که بالاتر از خیر است.
امام حسین (ع) مصداقِ بارزِ آیه‌ی چهارم است که همه چیزش را برای تقرّب به خودِ خدا داد.

 

 

+ زیارتِ همگی قبولِ درگاهِ حق ان شاالله؛

چه اونهایی که هم با دل رفتن هم پا و چه اونهایی که فقط دلشون رو تونستن راهی کنن...

 

 

«والسلام علی من التبع الهدی»

 

 

۱۳ نظر ۲۳ مهر ۹۸ ، ۱۴:۰۸
سوته دلان
شنبه, ۱۳ مهر ۱۳۹۸، ۱۱:۰۳ ق.ظ

قربِ خدا به انسان...

«به نامِ خدایی که در همین نزدیکیست»

 

یکی از مفاهیمِ قرآن «قرب» به معنی نزدیکی است که یکی از مضامین و محورهای عرفانِ نابِ اسلامی هم می‌باشد.
این واژه در قرآن به ۲ صورت به کار رفته است:

۱. قربِ خدا به انسان
۲. قربِ انسان به خدا

اصل در عرفان، «قربِ خدا به انسان» است؛ یعنی خدا به انسان‌ها نزدیک است.
آدمی هم می‌تواند به سمتِ خدا حرکت کند اما اصلِ اول با اصالت است و دومی تبعی است.
در حقیقت اگر انسان به سمتِ خدا می‌رود بخاطر این است که خدا به انسان نزدیک است!

در این پست، قرب خدا به انسان، با نگاه به آیات بررسی می شود و انشاالله به شرط حیات، در پستِ بعدی، قرب انسان به خدا...

 

در قرآن ۴ آیه درباره‌ی قربِ خدا به انسان آمده است:

۱. قربِ احتضار: «وَ نَحنُ اَقرَبُ اِلَیهِ مِنکُم وَ لا تُبصِرون»؛
ما از شما به او (محتضر) نزدیک‌تریم ولی نمی‌بینید.
(سوره واقعه، آیه ۸۵)

۲. قربِ وریدی: «وَ نَحنُ اَقرَبُ اِلَیهِ مِن حَبلِ الوَرید»
و ما به او از رگِ قلبش نزدیک‌تریم.
(سوره ق، آیه ۱۶)

نسبتِ انسان با شاهرگ مثل رابطه‌ی بود و نبود است. یعنی اگر شاهرگ قطع شود انسان در یک آن می‌میرد.
خداوند هم از طریقِ این آیه می‌فرماید اگر ارتباطِ ما یک آن از بنده قطع شود، نابودیِ بشر را در پی دارد، یعنی از شاهرگ هم به ما نزدیک‌تر است. در حقیقت چون خدا می‌خواهد ما هستیم.

۳. قربِ مطلق: «وَ اِذا سَاَلَکَ عِبادی عَنِّی فَاِنّی قَریبٌ، اُجیبُ دَعوَهِ الدّاعِ اِذا دَعانِ فَلیَستَجیبوا لی وَ لیُومِنوا بی لَعَلَّهُم یَرشُدون»
و هنگامی که بندگانِ من از تو درباره‌ی من سوال می کنند (بگو) من نزدیکم، دعای دعاکننده را به هنگامی که من را می‌خواند پاسخ می‌گویم، پس باید دعوتِ من را بپذیرند و به من ایمان بیاورند تا راه یابند.
(سوره بقره، آیه ۱۸۶)

این آیه معجزگونه‌ترین آیه در قرآن است، به ۲ دلیل:

*) خدا در قرآن خودش را  گاهی با ضمیرِ غایب ( مثل هو: هوالله، هوالذی و...) معرفی می کند. در حقیقت خودش را پنهان می‌کند تا انسان‌ها او را آشکار کنند.

و گاهی اوقات از ضمیرِ متکلمِ «مع‌الغیر» استفاده می‌کند.(مثل نحن، نا: نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون) دلیلِ اینکه خدا از خودش به عنوانِ جمع ذکر می‌کند (ما قرآن را نازل کردیم و ما از آن محافظت می‌کنیم) به این خاطر است که خدا مخلوقِ خود را هم به حساب می‌آورد!

اما به ندرت خداوند در قرآن از ضمیرِ متکلمِ «وحده» انا، ی(من) استفاده کرده است که آیه‌ی ۱۸۶ بقره از آن موارد است. هرگاه خداوند از این واژه‌ی (انا، ی) استفاده کرد چند خصیصه دارد:

اول اینکه یک رابطه‌ی عاطفی با بنده را مطرح می‌کند. در این آیه خداوند ۷ بار (در هیچ آیه‌ای در قرآن بدین صورت نیامده است) از خودش با عنوانِ "من" یاد کرده است!

دوم اینکه خداوند به پیامبر می‌فرماید اگر از تو پرسیدند: من نزدیکم "...عنی (قُل) فانی قریب" در این آیه واژه‌ی قُل(بگو) حذف شده است.
یعنی می‌خواهد بگوید با اینکه پیامبر بالاترین مخلوق است اما پیامبر هم در این رابطه وجود ندارد و رابطه مستقیم است!

**) "اذا دعان فلیستجیبوا" به این معنی است که دعا همان اجابت است، یعنی هرچه از ذهنِ بشر خطور می‌کند مستجاب شده است، اگر غیرِ این فکر کنیم یعنی به خدا تهمت زده‌ایم یا بدگمان شده‌ایم!

 

اما ادامه‌ی بحثِ اصلی:

۴. قربِ حِیْلوله: یعنی اوجِ قرب؛ «وَاعلَموا اَنَّ اللهَ یَحولُ بَینَ المَرءِ وَ قَلبِه»
و بدانید خداوند (به اندازه‌ای به شما نزدیک است که) میانِ انسان و قلبِ او حائل می‌شود.
(سوره انفال، آیه ۲۴)

این آیه بالاترین سطوحِ قرب است، در ۳ آیه‌ی قبل، واژه‌ی قرب به کار رفته است ولی در این آیه به زیباترین شکلِ ممکن، خداوند مفهومِ قرب را بدون استفاده از واژه‌ی قرب به کار برده است!

واژه‌ی «مرء» در این آیه به معنیِ انسان است.

نکته: واژه‌ی "یحول" در آیه معادلِ کلمه‌ی حائل است، یعنی خداوند میانِ تو و قلبِ تو حائل است، هرکه بخواهد به خدا برسد باید از خودش بگذرد.
عبور به معنیِ نابودی نفس (اماره) است، هر نگاه به خود دقیقاً نگاه به خداست، اگر حجابِ قلب را کنار بزنیم خدا را می‌بینیم.
خداوند در عمیق‌ترین لایه‌های وجودیِ انسان حضور دارد.
افکارِ ما را هیچکس نمی‌فهمد اما قبل از اینکه فکر کنیم خداوند فکرِ ما را می‌داند، پس باید خود را که حجابِ خود هستیم کنار زده تا به خداوند برسیم!

 

ادامه دارد...

 

«والسلام علی من التبع الهدی»

 

۱۲ نظر ۱۳ مهر ۹۸ ، ۱۱:۰۳
سوته دلان