" سوته دلان "

دلا معـاش چنـان کن کـه گـر بلغـزد پـای... فرشتـه‌ات بـه دو دست دعـــا نگـه دارد
  • " سوته دلان "

    دلا معـاش چنـان کن کـه گـر بلغـزد پـای... فرشتـه‌ات بـه دو دست دعـــا نگـه دارد

مشخصات بلاگ
" سوته دلان "

سایـه‌ای بیـش نیستیـم...!!

دوشنبه, ۲ آبان ۱۴۰۱، ۰۳:۴۳ ب.ظ

مَجرای کفر...!!

«بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم»

 

از «کُفر» چه بگویم؟!

کُفری که تو را مشغولِ خودت می‌کند!

 

کُفر از همه‌ی دریچه‌ها و توجیهاتِ ذهنی تو باخبر است؛

بَلد است چطور برچسبِ منطقی‌بودن و ساده‌لوح بودنَت را جا‌به‌جا کند.

 

کُفر، آرام‌آرام می‌آید،

از مجرای نمازهای قضاشده‌ات،

از مجرای توجیهاتِ به ظاهر عقلی‌اَت!

 

کُفر، اوّل به تو جان می‌دهد،

تو را عالِم می‌خواند،

تو را قاضی می‌کند،

تو را پیشِ چشمِ خودت بالا می‌بَرد،

بالایِ بالا،

آن‌جا که توحیدت نیست.

عقلِ واقعی‌اَت نیست.

 

کُفر تو را در حَدِّ یک غریزه نگه می‌دارد 

و

در نهایت بر تو حکم‌رانی می‌کند!

 

کُفرت را بشناس؛

ورودی‌های کُفر را ببند!

 

ببین بندگی‌اَت را پایِ کدام بُت قربانی می‌کنی؟

خودت؟

عِلمَت؟

مدرکَت؟

مال و فرزندت؟

ببین بنده‌ی کدامی که آسایش‌اَت نیست!

 

+ بی‌جستجو، ایمانِ ما

از جنسِ عادت می‌شود

حتیّ عبادت بی‌عمل

وهمِ سعادت می‌شود...

 

 

«والسلام علی من التبع الهدی»

 

۰۱/۰۸/۰۲
سوته دلان

نظرات  (۲)

شاید دلیل دیگر این کفر، ابتلائاتی باشه که نمی تونیم اونا رو هضم کنیم و پندار درستی در موردشون نداریم...!

و چون خودمون رو رشد ندادیم، عاقبتمون به شقاوت ختم میشه! 

پاسخ:
قطعاً اینم یکی از موارد هست؛
بالاخره خودش فرموده: «إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا»

۰۲ آبان ۰۱ ، ۲۲:۱۷ س _ پور اسد

سلام 

فحوای این یادداشت عرفانی موزون من را بیاد غزلی از سعدی انداخت بااین وزن و قافیه :

برخیز تا یک سو نهیم این دلق ازرق‌فام را

بر باد قلاشی دهیم این شرک تقوا نام را

هر ساعت از نو قبله‌ای با بت‌پرستی می‌رود

توحید بر ما عرضه کن تا بشکنیم اصنام را

می با جوانان خوردنم باری تمنا می‌کند

تا کودکان در پی فتند این پیر دُردآشام را

از مایهٔ بیچارگی قطمیر مردم می‌شود

ماخولیای مهتری سگ می‌کند بلعام را

زین تنگنای خلوتم خاطر به صحرا می‌کشد

کز بوستان باد سحر خوش می‌دهد پیغام را

غافل مباش ار عاقلی، دریاب اگر صاحب‌دلی

باشد که نتوان یافتن دیگر چنین ایام را

جایی که سرو بوستان با پای چوبین می‌چمد

ما نیز در رقص آوریم آن سرو سیم‌اندام را

دلبندم آن پیمان گسل منظور چشم آرام دل

نی نی دلارامش مخوان کز دل ببرد آرام را

دنیا و دین و صبر و عقل از من برفت اندر غمش

جایی که سلطان خیمه زد غوغا نماند عام را

باران اَشکم می‌رود وز اَبرَم آتش می‌جهد

با پختگان گوی این سخن سوزش نباشد خام را

سعدی ملامت نشنود ور جان در این سر می‌رود

صوفی گران‌جانی بِبَر ساقی بیاور جام را

 
پاسخ:
سلام
چقدر متناسب؛ چندین بار خوندمش...
سپاسگزارم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">