مَجرای کفر...!!
«بسماللهالرحمنالرحیم»
از «کُفر» چه بگویم؟!
کُفری که تو را مشغولِ خودت میکند!
کُفر از همهی دریچهها و توجیهاتِ ذهنی تو باخبر است؛
بَلد است چطور برچسبِ منطقیبودن و سادهلوح بودنَت را جابهجا کند.
کُفر، آرامآرام میآید،
از مجرای نمازهای قضاشدهات،
از مجرای توجیهاتِ به ظاهر عقلیاَت!
کُفر، اوّل به تو جان میدهد،
تو را عالِم میخواند،
تو را قاضی میکند،
تو را پیشِ چشمِ خودت بالا میبَرد،
بالایِ بالا،
آنجا که توحیدت نیست.
عقلِ واقعیاَت نیست.
کُفر تو را در حَدِّ یک غریزه نگه میدارد
و
در نهایت بر تو حکمرانی میکند!
کُفرت را بشناس؛
ورودیهای کُفر را ببند!
ببین بندگیاَت را پایِ کدام بُت قربانی میکنی؟
خودت؟
عِلمَت؟
مدرکَت؟
مال و فرزندت؟
ببین بندهی کدامی که آسایشاَت نیست!
+ بیجستجو، ایمانِ ما
از جنسِ عادت میشود
حتیّ عبادت بیعمل
وهمِ سعادت میشود...
«والسلام علی من التبع الهدی»
شاید دلیل دیگر این کفر، ابتلائاتی باشه که نمی تونیم اونا رو هضم کنیم و پندار درستی در موردشون نداریم...!
و چون خودمون رو رشد ندادیم، عاقبتمون به شقاوت ختم میشه!