" سوته دلان "

دلا معـاش چنـان کن کـه گـر بلغـزد پـای... فرشتـه‌ات بـه دو دست دعـــا نگـه دارد
  • " سوته دلان "

    دلا معـاش چنـان کن کـه گـر بلغـزد پـای... فرشتـه‌ات بـه دو دست دعـــا نگـه دارد

مشخصات بلاگ
" سوته دلان "

سایـه‌ای بیـش نیستیـم...!!

دوشنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۴، ۰۵:۱۰ ب.ظ

سوته دل...

من کیم؟عبدِ گنه کار الهی العفو

من کیم؟بنده ی سربار الهی العفو


منم آنکس که نمک خورد و نمکدان بشکست

نه که یک مرتبه،بسیار الهی العفو


نفسِ من ول کُنِ من نیست،خدایا چه کنم؟

خسته ام زین همه آزار،الهی العفو


با گناهی که ز من سر زده،بینِ من و تو

چیده شد این همه دیوار الهی العفو


من زمین خورده ام و آمده ام توبه کنم

با چنین وضعِ اسفبار الهی العفو


بزنی یا نزنی مالِ توام جانِ علی

پس بیا رحم کن این بار الهی العفو


چیزی از سوختنِ من که نصیبت نشود

پس نجاتم بده از نار الهی العفو


مهربانی کن و این بار مرا نیز ببخش

ذوالکرم،حضرتِ غفّار،الهی العفو


زیرِ چترِ کرمت آمده ام ربِّ کریم

با علی،حیدرِ کرّار،الهی العفو


ای خدای علی و فاطمه،ای رحمتِ محض

میزنم در همه جا،جار الهی العفو


سوته دلان نوشت:

خدایا...

جانم را بگیر اما محبتت را نه!


حرف زدن با تنها کسیکه دلیل و بهانه نمیخواد،خداست!!



«والسلام علی من التبع الهدی»



۴ نظر ۱۱ خرداد ۹۴ ، ۱۷:۱۰
سوته دلان
شنبه, ۹ خرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۴۹ ب.ظ

منِ درون!!

به گمانم یکی از نعمت هایی که خدا به خیلی یا شاید بیشترِ مردم عطا کرده، ندادنِ چشمِ برزخی هستش...!!

یعنی همینکه میدونی وقتی از کنارِ مردم یا بستگانت رد میشی ولی تو رو به چشمِ مار و عقرب و میمون و سگ و خوک و هزاران چیِ دیگه نمیبینن یعنی نعمت...

یعنی اگر روزی هزار بار هم به درگاه خدا شکر کنی بازم کمه...

اما بعضی چیزا نیازی به چشمِ برزخی نداره...

یعنی یه قاعده و قانونِ کلی هستش که خودِ خداوند فرموده اگر خلافِ این صورت بگیره نتیجه ش چی میشه!!

اینکه ببینی افراد حتی به شوخی و خنده در انظارِ عمومی سرِ ربا و اسکُنت گرفتن از هم بحث میکنن یک فاجعه س!!

و اینکه بدونی خودِ خداوند فرموده اگر شخصی از ربا استفاده کنه گویا شیطان اون رو لمس کرده نیازی به داشتنِ چشمِ برزخی نداره!!

 

«الذین یاکلون الربا لایقومون الا کما یقوم الذی یتخبطه الشیطان من المس،ذلک بانهم قالوا انما البیع مثل الربا و احل الله البیع و حرم الربا...»

کسانیکه ربا میخورند در قیامت مانند کسانی هستند که بر اثر تماس شیطان دیوانه شده و تعادل خود را از دست داده برمی خیزند. این بخاطر آن است که گفتند بیع مانند ربا است، در حالیکه خدا بیع را حلال و ربا را حرام کرده است.../ سوره بقره، آیه 275

 

سوته دلان نوشت:

کاش قبحِ گناهان به این راحتی شکسته نمیشد و نمی شکستن، حتی به شوخی...!!



«والسلام علی من التبع الهدی»



 

۲ نظر ۰۹ خرداد ۹۴ ، ۱۲:۴۹
سوته دلان
شنبه, ۲ خرداد ۱۳۹۴، ۰۶:۲۶ ب.ظ

برگه ی امتحان...

سرِ کلاس،استاد از دانشجوها پرسید:

این روزها،شهدای زیادی رو پیدا میکنن و میارن ایران...

حالا به نظرتون کارِ خوبیه؟!

کیا موافقن و کیا مخالف؟!


اکثر دانشجوها مخالف بودن!!

بعضیا میگفتن:کارِ ناپسندیِ،نباید بیارن...

بعضیا میگفتن:ولمون نمیکنن،گیر دادن به چهارتا استخون پوسیده،ملت دیوونه ن!!

بعضیا میگفتن:آدم یادِ بدبختیاش میفته!

...


تا اینکه استاد درس رو شروع کرد ولی خبری از برگه های امتحان جلسه ی قبل نبود...

همه ی دانشجوها سراغِ برگه ها رو گرفتن ولی استاد جواب نمیداد...


یکی از دانشجوها با عصبانیت گفت:استاد برگه هامون رو چیکار کردی؟!شما مسئول برگه ها بودی!!


استاد روی تخته ی کلاس نوشت:من مسئول برگه های شما هستم...

و بعد گفت:من برگه هاتون رو گم کردم و نمیدونم کجا گذاشتم!!


بچه ها همه شاکی و عصبانی شده بودن...


استاد گفت:چرا برگه هارو میخواین؟!

بچه ها گفتن:چون واسشون زحمت کشیدیم،درس خوندیم،هزینه دادیم،زمان صرف کردیم...

تمامِ این حرف هارو استاد روی تخته مینوشت...

بعد گفت:برگه های شمارو تو کلاس بغلی گم کردم،هرکی میتونه بره پیداشون کنه!


یکی از دانشجویان رفت و بعد از چند دقیقه با برگه ها برگشت...

استاد برگه هارو گرفت و تکه تکه کرد...

صدای دانشجوها بلند شد...

استاد گفت:الان دیگه برگه هارو نمیخواین چون پاره شدن!

دانشجوها گفتن:استاد برگه هارو میچسبونیم...

استاد برگه هارو داد دست دانشجوها و گفت:شما از یک برگه ی آچهار نتونستین بگذرین و چقدر تا پیدا شدنشون تلاش کردین...

پس چطور توقع دارین مادری که بچه ش رو با دستای خودش بزرگ کرده و فرستاده جنگ،الان منتظر همین چهارتا استخون نباشه...

...


چند دقیقه همه جا سکوت حاکم شد...

تنها کسیکه موافق این موضوع بود،دختر شهیدی بود که سالهاست منتظر باباشه!!



«والسلام علی من التبع الهدی»




۴ نظر ۰۲ خرداد ۹۴ ، ۱۸:۲۶
سوته دلان
دوشنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۰:۵۵ ق.ظ

اندکی صبر؛سحر نزدیک است!!

یه نفر گفته بود بدجور تو خُماریش موندم...

یه نفر گفته بود، اصلا میرم سراغِ یه موادِ دیگه*...

یکی دیگه گفته بود بخدا دپرس شدم، کمی عجله کنید...

یکی گفته بود آخه این همه بی مسئولیتی برای چی...

یکی دیگه گفته بود باعث شد که به آغوش گرم خونواده برگردم...

خلاصه اینکه هرکی یه چیزی گفته بود...


همه ی اینا هم برای این بود که بلاگفا گفته یک هفته ی دیگه شکیبایی به خرج بدین!!

اندکی صبر؛سحر نزدیک است!!


یعنی اگر این همه انتظار برای امر فرج کشیده می شد تا به حال فرج صورت نگرفته بود؟!

خوش بحالت بلاگفا جان، وضعِ تو خیلی بهتر از انتظار برای فرجِ...!!

 

"بقیت الله خیر لکم ان کنتم مومنین، و ما انا علیکم بحفیظ"

آنچه خدا برای شما باقی گذاشته برایتان بهتر است اگر ایمان داشته باشید، و من نگهبان شما (مامور به اجبارتان به ایمان) نیستم./ سوره هود، آیه 86

 

سوته دلان نوشت:

درسته که فرج یه امرِ جهانی هستش و عموم مردمِ جهان باید آمادگیِ لازم رو پیدا کنن اما خب مسلمون بودن وظیفه رو بیشتر میکنه!

مواد دیگه: لاین، اینستاگرام، تلگرام و...



«والسلام علی من التبع الهدی»



۲ نظر ۲۸ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۰:۵۵
سوته دلان
سه شنبه, ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۴:۴۵ ب.ظ

حرمتِ امامزاده به متولیشِ...

بعد از مدت ها تونستم به یه امامزاده برم...

سرِ ظهر بود و وقتِ نماز ظهر...

خانمِ مُسنی که واردِ حرم شده بود بلند بلند شروع کرد به داد و بیداد کردن که این همه پول از اینجا در میارین خب خرجِ یه صندلی بکنید برای امثالِ من که نمی تونیم رو زمین بشینیم...

همه ی پول رو میریزید تو جیبِ این آخوندها و یمن و سوریه و غزه...

30 ساله دهنمون رو بستین که حرف نزنیم اما دیگه بسه...

دستِ همه تون باید رو بشه...!!

 

خیلی دیدنِ این صحنه ها از نزدیک ناخوشاینده اونم تو مکان های مقدس که هرکسی میره اونجا تا از تمام مشکلات دنیایی برای لحظاتی به دور باشه...

از قدیم هم گفتن حرمتِ امامزاده به متولیشِ...

حرفم سرِ این نیست که این پول ها کجا خرج میشه و برای چه کسی...

که انشاءلله برای نیازمندِ واقعی خرج میشه، حالا میخواد مردمِ یمن باشه یا سوریه، غزه باشه یا آفریقا یا مردمِ نیازمندِ کشورِ خودمون...

موضوع سرِ اینه که چطور یه نفر میتونه گناهِ همه رو بشوره و اون دنیای خودش رو به راحتیِ تمام بفروشه به این دنیا...

به قولِ اون خانوم که همه ی پولا میره تو جیب آخوندا، مگه چند تا آخوند رو از نزدیک دیده که با این پولا صاحبِ مال و منال شدن...

تو کشورِ ما روحانی کم نیست، اما مگه این خانوم با جامعه ی آماری سر و کار داشته که به این راحتی تهمت میزنه و همه رو با یه چوب میرونه؟!

 

"و من یکسب خطیئه او اثما ثم یرم به بریا فقد احتمل بهتانا و اثما مبینا "

و هرکس مرتکب خطا یا گناهی شود، سپس آن را به پاکدامن بی گناهی نسبت دهد، بی تردید بهتان و گناهی آشکار بر دوش گرفته است./ سوره نساء، آیه 112

 

سوته دلان نوشت:

تهمت از آشکارترین مصادیقِ هتکِ آبروی دیگران و از جمله بزرگ ترین گناهانِ کبیره س...

چون تو تهمت زدن، گناهای دیگه ای مثِ دروغ، سخن گفتن از روی نادونی و... وجود داره...

جهالت، حسادت، ضعف و زبونیِ یه بشر هستش که باعث میشه به راحتیِ تمام به دیگران تهمت بزنه...

چقدر افراد که بخاطرِ تهمت از کار بی کار نشدن و یا چقدر خونواده ها که بخاطرِ این مساله از هم پاشیده نشده...!!

کاش قبل از حرف زدن در موردِ هر چیزی یکم عواقبش در نظر گرفته می شد...




«والسلام علی من التبع الهدی»



۱ نظر ۲۲ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۶:۴۵
سوته دلان
چهارشنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۶:۵۵ ب.ظ

رساله ی احکامِ جنیفر لوپز...

مکالمه ی 2 بنده ی خدا بر سرِ سگ:

+ مگه سگ چه فرقی با گوسفند داره؟!

_ دستورِ خداست، آبِ دهنِ سگ نجسِ و به راحتی پاک نمیشه...

+ خب واکسن می زنیم، هر دفعه هم حمام می بریمش...

ضمنِ اینکه همه ی مخلوقاتِ خدا خوبن و بد وجود نداره!

_ هیشکی نمیگه مخلوقِ خدا بده ولی گاهی اوقات 2 تا خوب نمیتونن کنارِ هم باشن!

مثلاً شما آدمِ خوبی هستی یا بد؟!

+ من آدمِ خوبی ام!

_ مار موجودِ خوبی هستش یا بد؟!

+ مارم خوبه...

_ حالا این مار اگه در محلِ زندگیِ شما باشه و به شما نیش بزنه خوبه یا بد؟!

نیشِ عقرب نه از رهِ کین است، اقتضای طبیعتش اینست...

+ (نتونست جوابی بده) من این حرفارو قبول ندارم...

تو قرآن نداریم که سگ نجسه!

_ اگر آیه بگم چی، بازم قبول نمی کنید؟!

+ من تمامِ قرآن و تورات رو خوندم...

_ تورات که تحریف شده!

+ اصلا این حرفا همش الکیه، خدا تنها از ما خواسته که خوش بو باشیم و خوش رو و این یعنی همه ی اسلام...!!

مثلاً همین جنیفر لوپز آخرش میشه بهشتی!!

_ به این میگن قیاس مع الفارق و سفسطه!! به این میگن دین تسامح و تساهل!!

شما مرجعت کیه؟!

+ من مرجع ندارم!

_ شما مریض میشی دکتر نمیری؟! خب کارشناس مسائل دینی هم مثلِ دکتره، چرا برا همه چی سراغِ کارشناسش میری جز دین؟!

+ جوابی نداد جز تندخویی!!

 

احتمالاً از رساله ی جنیفر لوپز تقلید می شد وگرنه هرچی فکر می کنم می بینم این صحبت ها با عقل جور در نمیاد!!

 

"و ما کان المومنون لینفروا کافه فلولا نفر من کل فرقه منهم لیتفقهوا فی الدین و لینذروا قومهم اذا رجعوا الیهم لعلهم یحذرون"

و شایسته نیست مومنان همگی کوچ کنند، چرا از هر گروهی از آنان، طایفه ای کوچ نمی کند که در دین و معارف و احکام اسلامی آگاهی یابند و به هنگام بازگشت به سوی قوم خود، آنها را بیم دهند؟! شاید از مخالفت فرمانِ پروردگار بترسند و حذر کنند./ سوره توبه، آیه 122

 

سوته دلان نوشت:

آدم یا خودش باید به حدی از عقل و شعور برسه که مرجع خودش بشه یا اگر به دنبالش نرفت باید به کارشناسِ اون مساله رجوع کنه...

حالا کارشناس میخواد برای امورِ پزشکی باشه یا اقتصادی یا سیاسی و یا دینی...



«والسلام علی من التبع الهدی»


 

۰ نظر ۰۹ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۸:۵۵
سوته دلان
جمعه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۴، ۰۵:۳۰ ب.ظ

پدیده ی شاندیز...

قبلاً وقتی به مزارِ مردگان می رفتم حالم خیلی خوب می شد، کلی سبک می شدم...

از یه طرفم یکم حواسم بیشتر به خودم جمع میشد که یکی از این قبرها زود یا دیر نصیبِ خودم میشه...

اما چند وقتی میشه وقتی میرم قبرستان، هر حسی بگید بهم دس میده جز اینکه رفتم زیارتِ اموات!!

از پارک و فضای و سبز و وسایلِ تفریحی برای بچه ها گرفته تا رستوران های لوکس و تالارهایی که ساخته شده...!!

همه جوره دارن اونجارو به یه فضای تفریحی نزدیک میکنن، به طوریکه اصا آدم یادش میره کجا هست و برای چی اونجاس!!

بدتر از همه این بود که آخرین باری که تو همین ایامِ اخیر رفتم، جلوی مکانی که برای فروشِ قبر بود، بین دو خانواده درگیری ایجاد شده بود، سرِ اینکه مرده رو تو قبرِ بخش های قدیمی تر (40 – 50 میلیونی یا شایدم بیشتر!!) دفن کنن یا بخش های جدیدتر که هزینه ی قبرها کمتره!!

خلاصه اینکه مرده اصطلاحاً روی زمین مونده بود و روحش در عذاب، اما فامیلِ گرام به فکرِ آبروی خودشون بودن که کجا مرده رو خاک کنن...

احتمالاً حشراتی که قراره جسدِ میت رو بخورن در قسمت های گرون ترِ مزار، با کلاس ترن وگرنه چه دلیلِ دیگه ای میتونه برای مرده در زیرِ خاک وجود داشته باشه!!

خلاصه اینکه عده ای فخر فروشی رو به قبر هم کشیدن!!

موردِ دیگه ای که برام جای تعجبه؛ اینه که روی بعضی از قبرها نوشته میشه:

مهندس، دکتر، حاج آقا، حاج خانوم، معلمِ دل سوخته...و هزار و یک چیزِ دیگه!!

این یعنی اینکه خداوند مهندس و دکترهارو زودتر از پلِ صراط رد میکنه یا بدونِ حساب کشی رد میکنه و گرنه چه دلیلِ دیگه ای میتونه داشته باشه که آدم رو قبرش اینارو بنویسه؟!!

ترسم از اینه که چند روزِ دیگه از تلویزیون تو پیام های بازرگانی اعلام بشه:

شعبه ی جدیدِ پدیده ی شاندیز یا مثلاً پارکِ آبی سرپوشیده در قبرستان افتتاح شد!!

بگذریم...!

 

"الهکم التکاثر*حتی زرتم المقابر* کلا سوف تعلمون* ثم کلا سوف تعلمون* کلا لو تعلمون علم الیقین* لترون الجحیم* ثم لترونها عین الیقین* ثم لتسئلن یومئذ عن النعیم"

تفاخر و افزون طلبی شما را به خود مشغول داشته است. تا آنجا که به دیدارِ قبرها رفتید. چنین نیست بلکه به زودی خواهید دانست. هرگز چنان نیست که شما خیال می کنید. اگر شما علم الیقین به آخرت داشتید افزون طلبی شما را از خدا غافل نمی کرد. به یقین شما جهنم را خواهید دید. سپس با ورود به آن، به عین الیقین مشاهده خواهید کرد. سپس در آن روز از نعمت های الهی بازپرسی خواهید شد. / سوره تکاثر

 

سوته دلان نوشت:

اول مکه رو از فضای معنویش خارج کردن، بعد مشهد و حالا هم نوبت رسیده به قبرستان!!

خدا به داد برسه...

عذرِ تقصیر که پستِ اولِ سالِ جدید رو خوب ننوشتم و مثلِ پست های قبلی تلخ بود...


«والسلام علی من التبع الهدی»


۲ نظر ۱۴ فروردين ۹۴ ، ۱۷:۳۰
سوته دلان
پنجشنبه, ۲۸ اسفند ۱۳۹۳، ۰۹:۲۴ ب.ظ

یک هزار و سیصد و نود و چهار

«سلام علی ابراهیم»

«سلام علی ال یاسین»

«سلام قولا من رب رحیم»

«سلام علی موسی و هارون»

«سلام علی نوح فی العالمین»

«سلام هی حتی مطلع الفجر»

«سلام علیکم بما صبرتم فنعم عقبی الدار»

 

سوته دلان نوشت:

سال 1394 مبارک...

از خداوندِ منان،سلامت، سعادت، تندرستی، صبر، آسایش و آرامش رو برای همه خواستارم...

خدایا؛مثلِ همیشه هرچی که به خیر و صلاحِ بنده هات هست،براشون در سالِ جدید، رقم بزن...




«والسلام علی من التبع الهدی»




۰ نظر ۲۸ اسفند ۹۳ ، ۲۱:۲۴
سوته دلان
پنجشنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۳، ۱۰:۴۰ ب.ظ

شش ضلعی!!

چند روزی میشه که ایمیل پشتِ ایمیل، پیام پشتِ پیام به دستم میرسه که یک کتابِ قرآنِ جدید به دستِ آمریکایی ها ساخته شده به نامِ "مثلثِ توحید"...

فرستنده های این پیام هم به طورِ مرتب میگن باید از قرآنمون دفاع کنیم تا این کار پیش نره و بدونن ما رو قرآنمون تعصب داریم...!!

اینکه این خبر تا چه حد حقیقت داره بماند...

اما چیزی که به ذهنم رسید این بود که به فرض این خبر حقیقت داشته باشه، خب که چی؟!

حالا کتابِ مثلث بسازن یا مربع، وقتی من بهش عمل نمی کنم دیگه چه فرقی میکنه که چی باشه؟!

وقتی سالی 1 بار از سرِ توفیقِ اجباریِ ماه رمضون میرم سراغش دیگه چه فرقی میکنه که چی باشه؟!

وقتی خوندنش هیچ تاثیری رو اخلاقم نداره چه فرقی داره چی باشه؟!

وقتی اعتقاداتم پر رنگ نمیشه دیگه چه فرقی داره چی باشه؟!

وقتی توحیدم ضعیفه و هر مشکلی که دارم به خدا نسبتش میدم، دیگه فرق نمیکنه کتاب چی باشه!!

اصلا من به شخصه بهشون پیشنهاد میدم "شش ضلعی" بسازن، مثلث که سهله...!!

کاش تعصب روی چیزی داشته باشم که ازش شناخت داشته باشم!!

 

"ان الذین کفروا بالذکر لما جاءهم و انه لکتاب عزیز * لا یاتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه تنزیل من حکیم حمید"

کسانیکه به این کتاب (قرآن) زمانیکه برایشان آمد کافر شدند (بدانند) که این کتاب قطعاً شکست ناپذیر است * که هیچ گونه باطلی، نه از پیشِ رو نه از پشتِ سر، به سراغِ آن نمی آید، چرا که از سوی خداوند حکیم و شایسته ی ستایش نازل شده است. / سوره فصّلت، آیات 41 و 42

 

سوته دلان نوشت:

خدایا سالِ جدید رو سالی قرار بده که بیشتر از قبل با کتابت آشتی باشم...

چراغی را که ایزد بر فروزد / هر آنکس پُف کند ریشش بسوزد...



«والسلام علی من التبع الهدی»



۱ نظر ۲۱ اسفند ۹۳ ، ۲۲:۴۰
سوته دلان
پنجشنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۳، ۰۷:۳۲ ق.ظ

زبونِ زبون نفهم!!

ای امان از بعضی سوال ها...!!

کجا رفتی؟! با کی رفتی؟! چرا رفتی؟! چی پوشیدی؟! چقد حقوق میگیری؟! چرا ازدواج نمیکنی؟! چرا بچه دار نمیشی؟! چرا ...؟! چرا...؟! چرا...؟!

خداییش بعضیا آدم رو یادِ کتاب "به من بگو چرا؟!" میندازن...!!

و ای امان از پاسخ ها...!!

که اگه راست بگی خودت ناراحت میشی و اگه دروغ بگی طرفت ناراحت میشه... (بگذریم از اینکه دروغ گفتن خودش گناهه)

 

"یا ایها الذین آمنوا لا تسئلوا عن اشیاء ان تبدلکم تسوءکم و ان تسئلوا عنها حین ینزل القرآن تبدلکم عفا الله عنها والله غفور حلیم"

ای کسانیکه ایمان آورده اید از چیزهایی که اگر برای شما آشکار شود، شما را در رنج می افکند سوال نکنید و اگر به هنگامِ نزولِ قرآن از آنها سوال کنید برای شما آشکار میشود، خداوند آنها را (برای سهولت) نادیده گرفته است و خداوند آمرزنده و دارای حلم است./ سوره مائده، آیه 101

 

ای کاش یکی بود که به این زبونِ زبون نفهم میگفت که هر چیزی رو نباید به زبون آورد...

ای کاش اصا این زبون، یکم عقل داشت...

ای کاش...

 

سوته دلان نوشت:

دیکته:

عقل چیزِ بسیار خوبی است. (نقطه سرِ خط)

استفاده از عقل و هماهنگیِ آن با زبان بسیار ارزشمند و پسندیده است. (نقطه سرِ خط)

هیچکس عقل را با خود به گور نبرده است. (برگه ها بالا، عمر تموم شد به اندازه ی چشم بر هم زدنی!!)

 

 

«والسلام علی من التبع الهدی»

 

 

۱ نظر ۱۴ اسفند ۹۳ ، ۰۷:۳۲
سوته دلان