" سوته دلان "

دلا معـاش چنـان کن کـه گـر بلغـزد پـای... فرشتـه‌ات بـه دو دست دعـــا نگـه دارد
  • " سوته دلان "

    دلا معـاش چنـان کن کـه گـر بلغـزد پـای... فرشتـه‌ات بـه دو دست دعـــا نگـه دارد

مشخصات بلاگ
" سوته دلان "

سایـه‌ای بیـش نیستیـم...!!

شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۸، ۱۲:۲۴ ب.ظ

تصور من از آینده!

«به نام صاحب قلب‌ها»


+ اکنون که ۱۸ سال سن دارم و یک پشت کنکوری محسوب می‌شوم، می‌توانم آینده‌ام را به این صورت تصور کنم که یک پزشک شده‌ام!

آن‌هم نه پزشکی که قرار است با جانِ مردم کاسبی کند و یا بیشتر از امور پزشکی، به تجارت و بساز بفروشش برسد!

نه!

من! متخصصِ قلبی می‌شوم که ماهیتِ آن از منظر امیرالمومنین، همان نفس و روح آدمی‌ست و در دست خداست!

پزشکی می‌شوم که اگر در جایی سیل یا زلزله آمد، جهادی به کمکشان بروم و خالصانه در کنارشان باشم تا بدانند در این دنیای وانفسا، هنوز قلب‌هایی هست که در دست خداست و نمرده‌است...!


+ اکنون ۱۰ - ۱۲ سال، از آن روزها گذشته و هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم که امروز در چنین جایگاهی باشم!

و اینکه پزشک نشده باشم!

فکر نکنید منظورم جایگاه خاصی هست! نه!

منظورم از جایگاه، همین منِ امروز با تمامِ مشتقاتم است...

اینکه مثل خیلی‌ها از یک زندگیِ معمولی و آرام برخوردارم و دغدغه‌ی این را ندارم که در این کشور، استعدادهایم به یغما رفته و سقفِ آرزوهایم در این کشور کوتاه است!

همین‌که در کنار عزیزانم در صحت و سلامت هستیم، یعنی نصفِ بیشتر آرزوهایم برآورده شده است.


آینده هم برایم مثل این روزهای بهاری، گاهی ابری و پوشیده و گاهی آفتابی است...!

و نمی‌دانم قرار است ۲۰ سال بعد به آرزوی پزشک شدنم برسم و با "قلب"، این موجود عجیب و نازنین، سر و کار داشته باشم یا نه!

اینکه باز هم همین مقدار رضایت از زندگی حال را در آینده هم خواهم داشت و یا در پیچ و خم زندگی به امتحاناتی مبتلا خواهم گشت که طاقت از کفم برود!!


+ اما با خودم حرف دارم؛

حرف‌هایی از جنسِ نصیحت...!

حرف‌هایی از جنسِ اینکه؛ آینده‌ام هرچه خواست بشود، در خوشی‌ها و ناخوشی‌ها اصلم را فراموش نکنم!


می‌خواهم به خودم بگویم؛

عزیزم!

می‌دانم بیش از هرکسی به تو سخت گرفته‌ام و گاهی به اشتباه، ولی بدان که از دوست داشتن بوده و برای رشدت...


گاهی اوقات به تو رحم نکردم، برایت لازم بود!

از همان اول بود که سخت گرفتن را یاد گرفتم، کنترل کردن را...

گاهی مرگِ آروزهایت را دیدی و خواستی ادامه بدهی،

شکستی و خواستم بگذری با بزرگی...

برایت حدود تعریف کردم!

اخلاقیات را که گاهی بابتشان مسخره شدی! تحقیر شدی! ولی هنوز هم باور دارم که درست هستند.

این روزها بیش از همیشه درگیر بررسیِ باورهایم هستم.

بارها دل‌خواسته‌هایت را قربانی کردم، لذتت را قربانی رشد کردم.

می‌دانم تو را آدم روزهای سخت کردم.

می‌دانم از پس روزهای سخت برخواهی آمد.

همیشه کنارت بودم، گاهی دعوایت کردم، گاهی در آغوشت کشیدم و علت اشتباهاتت را فهمیدم و گذاشتم از نو شروع کنی...


تو باید آدم روزهای سخت شوی!

ولی قلبت را سخت نکن؛

آن تنها چیزیست که از تو دوست دارم...


عزیزم!

تو نسبت به انسان‌ها متعهدی حتی اگر آنها نخواهند و نفهمند.


مواظب این رهگذران زندگی‌ات باش!

مواظب باش آسیبی از تو نبینند تا تو دمی بیاسایی...


خودت را حیف نکن!

ولی بخشیدن را خوب بلد شو...

بگذر و به مسیرت ادامه بده،

به خودت مغرور نشو،

مطمئن باش بارها‌ و‌‌ بارها اشتباه خواهی کرد،

اشتباه از همان نقطه که در دیگران نمی‌پسندیدی!


از دشمنی خودت علیه خودت بترس!

و مواظب خودت باش...


قربانِ تو؛ من...


سوته‌دلان نوشت: به فرمایش جناب منزوی و با اندکی تاخیر! :)


«والسلام علی من التبع الهدی»



۹۸/۰۱/۳۱
سوته دلان

نظرات  (۱۸)

سلام بر سوته دلان و سلطان دلفین :)
چقدر ارومید شما
همون رها رها رها من ... حس میکنم این شکلی هستید
خیلی عالیه ... من این شخصیت اروم رو خیلی دوست دارم🌸

لطفا برای من هم دعا کنید...
پاسخ:
سلام
چه ورود پرانرژی و گرمی... :)

نظر لطف شماست به بنده؛
البته که تلاشم بر آروم شدن و موندنِ اعصاب و دل و روح و روانم هست ولی اینکه چقدر موفق بودم، الله اعلم...

الهی که حاجاتتون روا...

 شاید دو سه بار هست که دارم هی مینویسم و هی پاک میکنم!نمیدونم با چی شروع کنم.با هرچی.ولی این را بدان که همینطوری که پستت رو میخوندم اهنگ سوته دلان ابی رو هم تو مغزم داشتم.اما هیچ شباهتی نداشت:| با عرض معذرت واسه خراب کردن صحنهD:
اخه حرفای شما.خیلی پخته تر از ابی بود.
نمیدونم.حس کردم اخر خودمو دیدم.باور کن.تو راهی ک رفتم برا خودم چایی ریختم اومدم بازم حس میکردم ک خودمو دیدم.این حسی ک شما از زندگیتون دارین واسه همه میرسه نه؟این حس ارامش.این حسه زندگی من و خانواده ؟
خلاصه که.دلم نمیاد نقطه اخرو بزارم T_T امضاتونم قشنگ بود.
پاسخ:
خوش تشریف آوردین... :)

نشنیدم این آهنگ رو و قرابت ذهنی ندارم!
ولی به هر حال نظر لطف شماست...

آره، به گمونم همه‌مون آخر به این حس آرامش می‌رسیم! به اینکه با داشته‌هامون حالمون خیلی بهتره تا اون سرابی رو که نمی‌دونیم چیه و آیا آخر بهش می‌رسیم و اگر رسیدیم هم باز حالمون خوبه یا نه!
فقط خدا کنه دیر به این حس نرسیم!

نگاه شما قشنگ بود... :)

منو کسی دعوت نکرده به این چالش ولی ازش خوشم اومد . منم به زودی مینویسم .
نوشته ی شما خطاب به خودتان هم جالب بود .
پاسخ:
حتما این کار رو انجام بدین و بنویسین؛ آدم فکرشم نمیکنه قراره چی بشه و چه راهی رو طی کنه!

ممنون از لطف شما...

سلام بر سوته دلان گرامی :)
ممنون که نوشتید، حرف دل بنده هم در لابه لای نوشته ها بود :)
ببخشید که دیر اومدم، کلاً درگیرم :))
خوش باشید و ایام همیشه به کام
پاسخ:
سلام و عرض ادب خدمت جناب منزوی بزرگوار

خواهش میکنم، ممنون از دعوت شما
ان‌شاءالله که این درگیری‌های روزمره، ختم بخیر بشه...

روزگار شما هم خوش و ماه رمضانتون سرشار از لحظه‌هاب ناب...

سلام خواهر جان ... گاهی واقعا سخت هست که بخوای از جایگاه اجتماعی و رویاهات دست بکشی مگر اینکه هدفی بزرگتر و آرمانی داشته باشی که ارزشش رو داشته باشه که از خیلی چیزا بگذری ...
منم همین درگیری ها رو دارم ... و چیزی که شاید 10 سال پیش ترسیم کردم و به یه سری شون نرسیدم ... اما در عوض ، حضرت حق در این تجریبات ، چیزهایی رو بهم یاد داد که شاید در مسیر دیگر یاد نمی گرفتم ...
پاسخ:
سلام مهدیه جان

واقعنم همینه که میگی...
باید یه هدف بزرگتری تو زندگیت داشته باشی تا بتونی از یه هدف دیگه که شاید یه زمانی آرزوت بوده دست بکشی!

خدارو شکر که الان راضی هستی و ان‌شاءالله که سالیان بعد هم همین مقدار رضایت رو از مسیر زندگیت داشته باشی...

جالب بود ...

عاقبتتون بخیر
پاسخ:
ممنون...

عاقبت شما هم بخیر

ان شاءالله در عمل به تمام این‌ها پایبند باشید.
این روزها کارهاتون رو به حضرت ام البنین (س) زیاد هدیه کنید.

یازهرا س
پاسخ:
ان‌شاءالله...
چشم، امیدوارم که قابل بدونن...

یاعلی

۰۵ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۷:۵۰ صحبتِ جانانه
چه پدرمادر حکیمی بودید برای خودتون، احسنت
پاسخ:
نظر لطف شماست...

در حرف شاید اما در عمل...!

۰۳ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۹:۵۸ مردی بنام شقایق ...
سلام

ینی من بخوام خودمو نصیحت کنم تو این سن فقط همینو میگم:

حاجی آدم باش :)
پاسخ:
سلام

نصیحت شما برای ما هم راهبردیه!
از این به بعد آدم بودن رو هم به خودم توصیه می‌کنم!

سلام و با تحیت وتهنیت ایام الله شعبان المعظم
نقل خواست دل نیست تا مقدرات چه باشد.... بحمدالله سرکار با موءانست قرآن طبیب دل (قلب) هم هستید باشدکه آرزوی دیرین عنقریب محقق شود... آمین
یادش بخیر ! سالها پیش؛ وقتی پدرم ؛ امیدوارانه و بدون حضور و پرسش ازخودم ؛ مرا در رشته تجربی ثبت نام کرد... امید داشت که من با آن نمره های درخشان کارنامه راهنمایی و توصیه نامه تحصیلی ؛ حتما"پزشک شوم ... اماغافل از اینکه:  "ان الله لایغیر بقوم" حتی یغیروا ما بانفسهم ...." طوفان حوادث غیر قابل انتظار!سرنوشت دیگری را برای خانوادهء او رقم زده بود... خدایش رحمت کند تا ابد شرمنده اش هستم
توضیحات بیشتر:
*من بیسوادم !؟ ( یادنگاری )http://sereh.blog.ir/post/memories%20-1


پاسخ:
سلام
اعیاد گذشته و نیمه شعبان رو خدمت شما تبریک عرض میکنم...

بله درست می‌فرمایید؛ تا یار که را خواهد و میلش به چه باشد
ناراضی هم نیستم که نشدم...
صلاحمون درش نبوده وگرنه که حتما مقدماتش فراهم می‌شد!

خداکنه قلب خودم رو لااقل بتونم جلا بدم و تبدیل به یه حسرت در دوره کهولت و پیریم نشه!

+ ممنون که آدرس دادین...
خوندم و برام خیلی جالب بود
خدا ان‌شاءالله بهتون سلامتی و تندرستی عطا کنه در همه حال...

۰۱ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۵:۱۱ شنگول العلما
سلام 
وقتی من خودم می خوام یه قلبی رو درست کنم نمی شه 
می گم ای بابا. 
تو حارثی، زارع خداست. 
أَأَنتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ
 آیا شما آن را میرویانید یا ما رویاننده ایم؟
سوره الواقعه آیه 64
تو جراحیت رو بکن خوب شدنش دست تو نیست دست خداست^_^. 
نمی دونم چرا جو زراعت هی منو می گیره. یادم می ره حارثم. 
پاسخ:
سلام
عیدتون مبارک...

دروغ نگفتم اگه بگم خیلی قشنگ ارتباط معنایی بین قلب و صاحبش، و حرث و زراعت ایجاد کردین!
همه چی دست خودشه و بس...

 دکتر جان:)
عیدت مبارک،امیدوارم که بهترین عیدی هارو بگیری⁦^_^⁩
التماس دعای خیلییی زیاد😘
پاسخ:
قربونت برم؛ ممنون :)
عید خودتم مبارک 😊

عاقبت بخیری‌ت ان‌شاءالله...

سلام مومن. جزاکم الله خیرا


ولادت حضرت صاحب الزمان ارواحنا لتراب مقدمه الفداء بر شما مبارک


عرض کنم که برای تسکین قلب افراد، لازم نیست پزشک شد...
و البته همونطور که فرمودید آدم اگه قلبش، بخونید دلش- سالم باشه، به سلامت قلب دیگران هم کمک می کنه...



عاقبتتون به خیر به حق حضرت ابوتراب
یا علی
پاسخ:
علیکم السلام
ممنونم از شما...

بله درست می‌فرمایید؛
تو متن هم از یه خواسته‌ی دختر ۱۸ ساله، به الان روزی کشیده شده که پزشک قلب مادی نشده، اما دلش می‌خواد مرحم و تسکین دهنده‌ی قلب و روح و روان خودش و اطرافیانش بشه ان‌شاءالله...

ممنون از دقت نظرتتون...
در پناه حق

اقلیما رو میگی؟!
پاسخ:
نه خودم!
اقلیما هم مثل شماها هستش که موثر می‌نویسین...

:) اینم بهش بگو
که بیشتر بنویس
پاسخ:
میگم ولی کو گوش شنوا؟! 

میگه هستن کسانی که بهتر از من بلدن بنویسن...

سلام دکترجان،بنظر من که تو دکتر خوبی شده ای،تخصصت را هم گرفته ای ،نظر خودت هم مهم نیست،نظر من مهم است 😁:))


با اجازه ت یکم از نصیحتات با خودت رو برای خودم گفتم بلکه خودم مثل خودت دختر خوبی بشه:)))😁
پاسخ:
علیک سلام گل دختر :)
دستت درد نکنه، مگه اینکه تو منو پزشک بدونی! :)))
یادم باشه، ویزیتت رو بسپارم پول نگیرن! :))

اختیار داری؛
تو که خوبی، روز به روزم خوب‌تر میشی...
از ته دلم گفتم 😊

واقعا چیزی جز عالی نمیشه گفت.

عمرتون پر برکت
پاسخ:
و همچنین نظر لطف شما...

عمر شما هم طولانی و با عزت و برکت...

۳۱ فروردين ۹۸ ، ۱۲:۲۹ (سلمان مهدوی)
بسیار عالی
حقایق با قلمی روان و شیوا.

پاسخ:
نظر لطف شماست...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">