برای کی این موضوع حل شده؟!
«به نام خدایی که جان دستِ اوست»
کی میتونه به این سوال، جواب بده که اجل مسمّی و اجل معلّق چیه؟
آیا این موضوع برای شما حل شده؟!
+ لطفا درکِ خودتون از موضوع رو بگید نه ارجاع به المیزان و نمونه و نور و تسنیم...
«به نام خدایی که جان دستِ اوست»
کی میتونه به این سوال، جواب بده که اجل مسمّی و اجل معلّق چیه؟
آیا این موضوع برای شما حل شده؟!
+ لطفا درکِ خودتون از موضوع رو بگید نه ارجاع به المیزان و نمونه و نور و تسنیم...
فکر می کنم اجل مسمی یعنی اون اجلی که اول خدا برامون تعیین کرده . مثلا گفته تو 80 سال ، اون یکی 60 سال ، اون یکی 100 سال و ... . اما عواملی رو قرار داده که بشر اون رقم رو کم و زیاد می کنه . و در نهایت بعد از کلی کم و زیاد کردن مثلا اونی که ااجل مسمی ش 80 بوده توی 60 سالگی می میره . این میشه اجل معلق . یعنی اجل مسمی اون اجل تعیینی اولیه است و اجل معلق اونیه که با اعمال ما کم و زیادش می کنه در نهایت اتفاق می افته .
سلام خواهر... چیزی که به ذهنم میرسه اینه که واژه مسمی از اسم و سُمُو میاد به معنای نشان دار کردن و یا نامیده شدن... مثل گفتن بسم الله، که ما خودمون رو با نام الله نشان دار میکنیم و میشناسونیم...
البته دوستانی هم گفتن "معین و مشخص" که در اینجا شاید استفاده از اجل مسمی به معنای اینه که این اجل، به نام و وسیله خدا نشان دار و تعیین حتمی شده...
اجل معلق هم... به صورت معلق وار به دور انسان هست که در صورت گناه و اشتباه میتونه به جای اجل مسمی برای انسان اتفاق بیفته...
اما این بین بحثی هم از جبر و اختیار شد... نگاه من به این مساله به این صورت هست که خدا به انسان اختیار داده برای انتخاب نوع زندگی اش... انسان هر مسیری رو که انتخاب کنه، خدا تهش رو میدونه و برای هر مسیری که توسط ما انتخاب میشه، تهش رو تعیین کرده که شاید به نام جبر از اون یاد بشه...
انتخاب هر مسیری به اختیار خودمون... تعیین انتهای هر مسیری توسط خدا...
برای همینه که خدا از هدایت و یا ضلالت مخلوقش از واژه "یشاء" استفاده میکنه... یعنی خواست دوطرفه... وگرنه جایی که میگه من هر کی رو بخوام هدایت و هر کسی رو بخوام گمراه میکنم که عدالت خدا زیر سوال میره(البته با عرض پوزش خواهر... اگه شاید بیربط با موضوع شد)
سلام و خداقوت...
- تم بحث از این جهت که اعتقادی و لازم التحقیق است بسیار هدفمند تبیین شده و البته مشاهده ومطالعه نظرات اعزهء همراه که غالبا" متدین و مومن نیز هستندراه را بر بیان مجدد برخی نظرات و عقاید جاری می بندد و پاسخهای سنجیده سرکارعالی که در انتهای آن جایی برای ادامه و تشویق نظر دهنده برای ادامه بحث می گذارد از نکات جالب این گعدهء اعتقادی ه مناسب و بجا بود.
- اما چیزی که دنبالش هستید بنظرم همانطور که در پاسخ به کامنت کاربر"مرد@" هم اشاره فرمودید ؟ اعتقاد و استناد به مسئلهء "بداء(تغییر و دگرگونی در تصمیم و تبدیل راءیی به راءی دیگر ازجانب ذات اقدس الله)" هست ؛ که کاملا" مسئله را از حالت تحقیقی و استنتاجی به یک مسئلهء "تعبدی" تبدیل می کند.
- عجالتا" آنچه شخصا" برداشت کردم این بوده که طی مسیر عادی زندگی و اصطلاحا" "آهسته برو؛آهسته بیا که گربه شاخت نزنه"که در عرف مصطلح شده ؛به اذن الله به اجل مسمی ختم خواهد شد"والله اعلم"
- و طی مسیر زندگی توءام با عمل وتجری به نواهی و پرهیز از معاریفی که شامل عدم رعایت قوانین عرف و شرع در انجام اعمال پر خطر نیز می شود؛ لامحالا" به اجل معلق ختم خواهدشد. ذکر این نکته را لازم می دانم که به تصریح آیه 2 سوره انعام "اجل مسمی" تنها نزد و در اختیار خداونداست ؛ ولی محتمل است که اجل معلق وابسته به اعمال و بی مبالاتی های خود شخص مخلوق بوده باشد. "ن ش"
وفقکم و ایانا
سوته دلان گرامی، مطالب وبلاگتون برام جذابه و شرکت کردن تو این بحث برام افتخار بود. اگه به جواب قطعی و حتمی رسیدید بنده رو فراموش نکید.
عاقبت بخیر بشید ان شاءالله
:)
اونطور که شنیدم اهل بیت عمر طولانی دارند و نمی میرند الا به خون، مثلاً میگن صدقه عمر رو طولانی میکنه، عملاً اگه شخص عمرش ۷۰ سال باشه (از نوع حتمی) با صدقه دادن عمرش بیشتر میشه (از نوع معلق) یه جور برنامه ریزیه :) گرچه عمر در هرنوعش دست خداست.
میشه گفت شهادت از نوع اجل معلقِ و از الطافِ خداونده که به هر بنده ای داده نمیشه :)
سلام
خداوند رب العالمین است.
می داند که اگر فلان موقع فلان پیامبر را ببرد تاثیر بهتری می گذارد.
حضرت علی ع خیلی در زمان پیامبر ص ابراز وجود نمی کردند. بعد از پیامبر ص خطبه ها ی عمیق پیدا شدند. خورشید می رود خورشید دیگر برایمان پیدا می شود.
خداوند نعمت را نمی گیرد این مردم زمان پیامبر ص بودند که این نعمت وجود ایشان رو از خود گرفتند.
گناهکار دو حالت دارد اگر بر قلبش مهر زده شد رها می شود. ممکن است عمرش طولانی و به وسیله او بقیه مورد آزمایش قرار می گیرند.
قاتل و مقتول کافر هر دو در بهشتند.
ممکن است عمرش کوتاه شود تا ضرر کمتر به مومنین وارد شود.
بستگی دارد رحمانیت خدا شامل شود یا رحیمیت عملکرد مومنین مهم است. که خداوند به ظالم عمر طولانی یا کوتاه بدهد.
یک سری گناهان هم
هست که جذب اجل معلق می کند و عمر کوتاه می شود.
رب العالمین یعنی همین. تنها عملکرد خود شخص هم نیست خداوند همه را تربیت می کند بعضی وقتا لازم است فلانی زودتر به بهشت برود تا بقیه با داغ عزیز امتحان شوند.
خداوند به همان اندازه که عمر و استعداد می دهد به همان اندازه انتظار دارد. پس عدالت زیر سوال نمی رود.
یک مدل توضیح دادم معلم و شاگرد. که علم معلم برای شاگرد تولید جبر نمی کند خداوند می داند که ما با اختیار خود چه کارهایی می کنیم و چه انتخاب داریم و اجل تعیین می شود قسمت اختیار عملکرد ما قسمت جبر قوانین عالم و رب العلمین زمان اجل را تعیین می کند. این می شود امر بین الامرین. بین جبر و اختیار.
سلام
همین که این بحث من رو به فکر فرو برد و رفتم ببینم اساسا معنای این دو چه تفاوتی با هم دارن و ... این خودش واقعا جای شکر و تشکر داره.
و اما بعد؛
اولا فکر میکنم این موضوع شما عین تمییز جبر و اختیار از همه، چی جبره، چی اختیار!
ثانیا بعضی مباحث اصلا نمیشه حسی بهش ورود کرد یا نتیجه گرفت، باید استناد کرد، و اگر جایی هم حسی بخوایم جا بندازیم قاعدتا مستند باید باشه، پس ناچاریم مراجعه کنیم.
ثالثا واژه هایی مثل ساعه و یوم و از این قبیل خیلی شبیه اون چیزی نیست که ما تو ذهنمون داریم، ساعت خدا یوم خدا و از این قبیل عموما یک پروسه است و یک جریانه متصل به همه که در قالب یوم و ساعت میاد. یعنی اگر خدا از یوم حرف میزنه منظور این یوم 24 ساعته ما نیست و ساعت هم به همینطور... مقیاس ها و معیارهای حضرت حق با ما متفاوته لااقل درکش کمی متفاوته.
رابعا چرا اجل رو مترادف مرگ تعریف میکنیم؟؟! اجل به نظر معنای دیگه ای داره، مهلت دادن معناش میتونه باشه و ...
خامسا، به این آیه توچه کنین: هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ طِینٍ ثُمَّ قَضَىٰ أَجَلًا ۖ وَأَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ؛ چند تا نکته داره این آیه:
الف: اجل جعل و اراده نشده و قضا شده در حالی که داریم اذا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ کُن فَیَکُونُ؛ یعنی وقتی امری قضا میشه یه بخشه، اون وقتی که قول کن داده میشه فیکون میشه هم یه بخشه دیگه است، این دو ممکنه از هم جدا باشن، یعنی قضای امر مقدمه باشه و یکون شدن اون امر هم نتیجه که ضرورتا در یک مرحله و بلافاصله نمیتونه اتفاق بیافته و مستلزم گذشت زمان و طی مراحلیه
ب: بعد از اینکه اجل قضا میشه، اشاره شده اجل مسمی ش نزد خودشه!
ب مکرر: چرا اجل مسمی شده و اجل معین نشده!؟ تفاوت مسمی با معین چیه؟؟
ج: این وسط یعنی عجل غیر مسمی هم داریم لابد درسته؟ اجل مسمی اش نزد خودشه و غیر مسمی ش حالا ترتیباتی داره که بعدا ممکنه بیان بشه
د: زیبایی آیه تو جریان آیه است، میفرماید: او کسی است که ما رو از خاک آفریده و سپس مهلت ما رو تعیین و مقرر کرده، یعنی اول خلق میکنه بعد مهلت میده، عین وقتی که گوشی موبایل رو روشن میکنیم و باطری صددرصد شارژ داره و بهمون پیغام میده مثلا 48 ساعت بازی کار میکنه...
(شانسی مثال خوبی به ذهنم رسید، میتونیم مسمی رو به درصد شارژ باطری موبایل گوشیمون تعریف کنیم و اجل معلق ور به استفاده بیش از حد گوشی که باعث کم شدن باطری به شکل غیر طبیعیش میشه یا اگه مثلا ذخیره باطری رو بزنی میتونیم مدت زمان بیشتری با گوشی کار کنیم. )
اجل میزان شارژ اون باطریه، که با استفاده ازش تموم میشه حالا زودتر یا دیرتر که به استفاده ما مربوطه؛ پس اجل و مهلت 100 درصدی یا به قول یکی از دوستان ظرف نعمت تعیین شده و میزان و معیار مصرف میشه چیز دیگری ...
+ چقدر خوبه این موضوع رو مطرح کردین خوب تونست سر صبحی ذهنمون رو درگیر خودش کنه خدا بهتون اجر بده
این که خدا به گناهکارا مهلت بیشتری رو میده از کجا میگید؟
برعکسش گناهایی رو داریم (مثل عاق والدین ) که اجل رو شدیدا جلو می اندازه !
بعدا نوشت:
الان که بقیه نظرات و پاسخ ها رو خوندم، چیزی که هست اینه که انگار عمر طولانی رو یه فضیلت گرفتید و انتظار دارید ادمای خوب داشته باشنش. در صورتی که اینطوری نیست.
عقب جلو افتادنش هم بر اساس همون قانون محو و اثبات هست که توی قران اومده : یمحو الله ما یشاء و یثبت (39 رعد )
سلام
به نظر من این طوره که خداوند می داند که ما چه شیوه ای در پیش می گیریم و با توجه اینکه می داند اجل ما تعیین می شود.
می داند که صله رحم و... می کنیم و اجل را در فلان موقع قرار می دهد.
می داند که فلانی زنا می کند و اجل معلق و ناگهانی را فلان موقع قرار می دهد.
اما دانستن خدا ربطی به جبر ندارد مثل اینکه معلمی می داند فلان شاگرد خوب است و اول می شود از قبل هدیه برایش می خرد.
نمی دونم
البته قبل نظر گذاشتن، نظر آقای مهربان رو ندیده بودم.
سلام
مثال می زنم کامل نیست و نقص داره اما برای قرابت به ذهن خوبه.
یه المپیادی رو تصور کنید، این آدم بدون کنکور می تونه بره دانشگاه. یعنی قطعیه براش. قانونه که المپیادی بدون کنکور میره دانشگاه.
اما یه دانش آموز عادی، با طی فرآیندی می تونه کنکور قبول بشه. یعنی پشتش یه عمل و تلاش خاص هست.
اولی رو میشه گفت اجل مسمی، برای هرکسی از موقع تولدش مشخصه چه زمانی میمیره.
اما این وسط قوانینی وجو داره که می تونه این زمان رو عقب جلو بندازه.
مثلا صله رحم عمر رو طولانی میکنه و اجل رو به تأخیر میندازه. مثلا کشی اجل مسمی اش رسیده، اما خدا به خاطر این عمل اونو به عقب میندازه.
یا بداخلاقی جدی با پدر مادر عمر رو کوتاه میکنه.
به عبارتی متغیر تغییر زمان اجل مسمی عمل ماست که می تونه جلو یا عقب ببردش.
حتمی از این باب که میگن مرگ طبیعی و معلق از باب اتفاق، عاملی که باعث فوت بشه، مثل تصادف و از این قبیل
یه جورایی بله :)
امام صادق علیه السلام فرمودند: مَنْ یَمُوتُ بِالذُّنوبِ أَکْثَرُ مِمَّنْ یَمُوتُ بِالآجالِ وَ مَنْ یَعِیشُ بِالإِحْسانِ أَکْثَرُ مِمَّنْ یَعِیشُ بِالأَ عمارِ؛ آنها که بر اثر گناه مى میرند از آنها که با مرگ طبیعى از دنیا مى روند بیشترند!، و آنها که بر اثر نیکوکارى عمر مى کنند از آنها که با عمر طبیعى زندگى مى نمایند زیادترند
نمیدونم چی بگم والا
شاید خدا نسبت به اون بنده اش ناامید میشه و میگه این فایده ای نداره دیگه زنده موندنش
سلام
خدا برای هر کسی یک میزانی رزق(خوراکی منظورمه )، نَفَس و عمر تعیین کرده و با تموم شدن این ها اجل مسمی آدم فرا میرسه.
فقط تا اون موقع ممکنه ادم یه کار بدی بکنه که دچار اجل معلق(بیماری و تصادف و ... ) بشه و قبل از رسیدن اجل مسمی میت بشه و البته با صدقه و بقیه کارایی که گفتن میشه خودمون رو از این اجل معلق حفظ کنیم.
یک سنت دیگه هم که خدا برای عالم قرار داده، سنت محو و اثبات هست. مثلا من اجل مسمی ام فلان مقداره، بعد صله رحم میکنم، همون اجل مسمی طولانی تر میشه.
یه همچین چیزی
سعی کردم خیلی کوتاهش کنم !
من از یکی از اقواممون شنیده بودم که یه اجل حتمی داریم یه اجل معلق
اجل حتمی یعنی برای فرد تعیین شده 52 سالگی قراره فوت کنه و هیچکس هم نمیتونه جلوش رو بگیره ولی اجل معلق یعنی اجلی که زودتر از اجل حتمی اتفاق میوفته
یه چیزی تو این مایه ها
اجل معلق مثل یک دکمه ای هست که به لباس آدم دوخته شده؟
اجل مسمی یک اجل معلق است؟
چی هستن اصلا:)
بیست و یک سال پیش افتادم و ضربه بدی خورد توی شکمم
فشارم رسید به 5
حدرد یک ماه بستری شدم و جراحی
ولی نمردم
بعد از زنده موندنم اتفاق های خوبی نیفتاد
خرابکاری هام خیلی زیاد بود
و هست
گاهی میگم اون اجل معلقم بود، و کاش همون موقع می مردم
سلام
سوالتون سخته :)
انطور که اطلاع دارم اجل به معنای مهلته، مسمی هم به معنای حتمی و معلق هم به معنای مشروط یا غیر حتمی.
سلام
خوب خودت گفتی که به المیزان و اینها جوابگوی شما نباشیم.
اجل مسمی را اصلا نشنیده ام در گفتار محاوره.
ولی اجل معلق را بارها شنیدهام.
مثلا میگند : مثل اجل معلق آمد روی سرمان.
و یا آقا زود باشید ، الان مثل اجل معلق پیدایش میشه.
احتمالا اشاره به فرا رسیدن اجلی دارد که همیشه همراه آدمیست ، و در گفتار محاوره تمثال آدمی پیدا میکند.
بیشتر نمیدانم.
آیه می فرماید " هنگامی که اجلشان رسید یک لحظه عقب و جلوش نمی تونن بکنن " . نمی گه قبل از رسیدن اجل هم امکان عقب و جلو کردنش نیست . وقتی رسید دیگه رسیده و تمام ...