" سوته دلان "

دلا معـاش چنـان کن کـه گـر بلغـزد پـای... فرشتـه‌ات بـه دو دست دعـــا نگـه دارد
  • " سوته دلان "

    دلا معـاش چنـان کن کـه گـر بلغـزد پـای... فرشتـه‌ات بـه دو دست دعـــا نگـه دارد

مشخصات بلاگ
" سوته دلان "

سایـه‌ای بیـش نیستیـم...!!

شنبه, ۲ خرداد ۱۳۹۴، ۰۶:۲۶ ب.ظ

برگه ی امتحان...

سرِ کلاس،استاد از دانشجوها پرسید:

این روزها،شهدای زیادی رو پیدا میکنن و میارن ایران...

حالا به نظرتون کارِ خوبیه؟!

کیا موافقن و کیا مخالف؟!


اکثر دانشجوها مخالف بودن!!

بعضیا میگفتن:کارِ ناپسندیِ،نباید بیارن...

بعضیا میگفتن:ولمون نمیکنن،گیر دادن به چهارتا استخون پوسیده،ملت دیوونه ن!!

بعضیا میگفتن:آدم یادِ بدبختیاش میفته!

...


تا اینکه استاد درس رو شروع کرد ولی خبری از برگه های امتحان جلسه ی قبل نبود...

همه ی دانشجوها سراغِ برگه ها رو گرفتن ولی استاد جواب نمیداد...


یکی از دانشجوها با عصبانیت گفت:استاد برگه هامون رو چیکار کردی؟!شما مسئول برگه ها بودی!!


استاد روی تخته ی کلاس نوشت:من مسئول برگه های شما هستم...

و بعد گفت:من برگه هاتون رو گم کردم و نمیدونم کجا گذاشتم!!


بچه ها همه شاکی و عصبانی شده بودن...


استاد گفت:چرا برگه هارو میخواین؟!

بچه ها گفتن:چون واسشون زحمت کشیدیم،درس خوندیم،هزینه دادیم،زمان صرف کردیم...

تمامِ این حرف هارو استاد روی تخته مینوشت...

بعد گفت:برگه های شمارو تو کلاس بغلی گم کردم،هرکی میتونه بره پیداشون کنه!


یکی از دانشجویان رفت و بعد از چند دقیقه با برگه ها برگشت...

استاد برگه هارو گرفت و تکه تکه کرد...

صدای دانشجوها بلند شد...

استاد گفت:الان دیگه برگه هارو نمیخواین چون پاره شدن!

دانشجوها گفتن:استاد برگه هارو میچسبونیم...

استاد برگه هارو داد دست دانشجوها و گفت:شما از یک برگه ی آچهار نتونستین بگذرین و چقدر تا پیدا شدنشون تلاش کردین...

پس چطور توقع دارین مادری که بچه ش رو با دستای خودش بزرگ کرده و فرستاده جنگ،الان منتظر همین چهارتا استخون نباشه...

...


چند دقیقه همه جا سکوت حاکم شد...

تنها کسیکه موافق این موضوع بود،دختر شهیدی بود که سالهاست منتظر باباشه!!



«والسلام علی من التبع الهدی»




۹۴/۰۳/۰۲
سوته دلان

نظرات  (۴)

دیگه خجالت میکشم سلام کنم.
اره هم کارشون درسته هم غلط .حرمت شهید خیلی زیاده ولی بدبختی اینه که دارن از این چیزا سوء استفاده میکنند وگرنه شهدا رو چشم ما جا دارند.
بقول اقای رحیم پور میخوان نظام رو با آوردن چهارتا استخوان نگه دارند.البته بی ادبی نشه واقعا قصد جسارت به شهدا رو ندارم.
تا یه جا استخدامی هست همیشه جانبازان وشهدا در اولویت هستند .خب مگه اینا برای خدا نرفتند .الان تکلیف من و امثال من که نبودیم چی میشه .آره باید اینا در اسایش باشن و از نظر مالی تامین ولی نه اینکه ازشون سوء استفاده کنند.
بخدا خود شهدا هم راضی نیستند اینقدر شانشون بیاد پایین.

اللهم عجل لولیک الفرج

پاسخ:

:)


به قولِ یکی از دوستان، از جنازه ها داره بهره ی سیاسی برده میشه!!


یعنی تا یه جا می بینن به بن بست خوردن دم از شهدا و ایثارگران میزنن!!


چیزی که عیانِ؛ دینِ ما به شهداس که اگر ایثارشون نبود ما هم نبودیم و تا آخرِ عمر هم نمی تونیم دینمون رو ادا کنیم!!


اما این وسط یه عده به اسمِ شهدا و جانبازان دارن ارتزاق میکنن و اینه که خیلیارو بدبین کرده متاسفانه و آزار دهنده س...


به قولِ شاعر اخراجی ها،ناصرِ فیض، بزدلانی کز هراس ابتر شدند / از بسیجی ها بسیجی تر شدند


بگذریم...


سلام
وبلاگتون فضای جالبی داره
هعی... چی میشه گفت... من واقعا امیدوارم کسی نسبت به شهدا اینجوری فکر نکنه... :( ولی متاسفانه از یکی از دوستان شنیدم تو دانشگاهشون موضوع لکچر یه نفر، این بوده که گذاشتن عکس شهدا توی خیابونها و بولوارها، روحیه ی انسان رو خراب میکنه...!!!! و استاد هم تایید پشت تایید!!!!
آدم باورش نمیشه واقعا! :'(
پاسخ:
سلام
خوش اومدین :)

ممنون نظر لطف شماست...

والا چی بگم! 
از قدیم گفتن "هرچه بگندد نمکش میزنند..."
استادی که همچین حرفی رو بزنه از یه دانشجو دیگه چه انتظاری میره!!

هنوز که هنوزه برای کشته شدگان هیروشیما یادبود گرفته میشه بعد تو مملکت ما در مقابل کار یه عده جوون که 8 سال در مقابل نه یه کشور بلکه دنیا ایستادن علامت سوال وجود داره!!

برای اون استاد و طرز تفکرش باید تاسف خورد!

مسئولین کشور و رسانه ها تو این زمینه خیلی کم کاری کردن و باید در قبال این کوتاهی پاسخگو باشن!

انشاءالله عاقبت همه مون ختم بخیر بشه...

سلام...
خوبی؟
خونواده ی محترم؟ :)

نمی دونم چی باید بگم.
هم موافقم و هم مخالف.
اینکه این کار جنبه ی خیلی بدی هم داره که اون دید قشنگ شما توش پنهون ِ و اینکه اونوقت اصلا نمیشه با روش این استاد دست ب قیاس زد...
ب هر حال.
تا ابد به آنانکه پلاک خود  را از گردن درآوردند تا مانند مادرشان گمنام و بی مزار بمانند مدیونیم...

عید رو تبریک میگم بت بنده ی خوب خدا :)
ممنون از تبریکت و اینکه ب یاد بودی
و پوزش بابت تاخیر.
مدت مدیدی بود که...
اصلاح میکنم:
مدت خیلی مدیدی بود که نت نیومده بودم.

ولی هر بار که میام کلی شرمنده ی لطف و بزرگواریت میشم :)
پاسخ:
سلام

شکر زنده ایم...
ان شاءلله حال شما و خانواده ی محترمتون هم خوب باشه...

مساله ای نیست،نظرات محترمه،مشکل از نوشته ی بنده س که نتونست دینِ خودش رو به این افراد ادا کنه...
وگرنه تمامِ حرف اینه که جانبازان جا روی چشم ما دارن و شهدا...!!بگذریم
تا ابدالدهر بهشون مدیونیم...

ممنون از لطفتون... :)
خواهش میکنم وظیفمه...
دشمنتون شرمنده...



و تا ابد به آنانکه پلاک خود  را از گردن درآوردند تا مانند مادرشان گمنام و بی مزار بمانند مدیونیم...

تشکر از مطلب ارزندتون.خدانگهدار...

پاسخ:

و تا ابد شرمنده بخاطر کوتاهی در حقشون... :(

تشکر از شما که وقت میذارید و میخونید

در پناه حق...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">