زبونِ زبون نفهم!!
ای امان از بعضی سوال ها...!!
کجا رفتی؟! با کی رفتی؟! چرا رفتی؟! چی پوشیدی؟! چقد حقوق میگیری؟! چرا ازدواج نمیکنی؟! چرا بچه دار نمیشی؟! چرا ...؟! چرا...؟! چرا...؟!
خداییش بعضیا آدم رو یادِ کتاب "به من بگو چرا؟!" میندازن...!!
و ای امان از پاسخ ها...!!
که اگه راست بگی خودت ناراحت میشی و اگه دروغ بگی طرفت ناراحت میشه... (بگذریم از اینکه دروغ گفتن خودش گناهه)
"یا ایها الذین آمنوا لا تسئلوا عن اشیاء ان تبدلکم تسوءکم و ان تسئلوا عنها حین ینزل القرآن تبدلکم عفا الله عنها والله غفور حلیم"
ای کسانیکه ایمان آورده اید از چیزهایی که اگر برای شما آشکار شود، شما را در رنج می افکند سوال نکنید و اگر به هنگامِ نزولِ قرآن از آنها سوال کنید برای شما آشکار میشود، خداوند آنها را (برای سهولت) نادیده گرفته است و خداوند آمرزنده و دارای حلم است./ سوره مائده، آیه 101
ای کاش یکی بود که به این زبونِ زبون نفهم میگفت که هر چیزی رو نباید به زبون آورد...
ای کاش اصا این زبون، یکم عقل داشت...
ای کاش...
سوته دلان نوشت:
دیکته:
عقل چیزِ بسیار خوبی است. (نقطه سرِ خط)
استفاده از عقل و هماهنگیِ آن با زبان بسیار ارزشمند و پسندیده است. (نقطه سرِ خط)
هیچکس عقل را با خود به گور نبرده است. (برگه ها بالا، عمر تموم شد به اندازه ی چشم بر هم زدنی!!)
«والسلام علی من التبع الهدی»
این سوالات باعث میشه تا آدم گاهی به دروغ بیفته. مثلا منم گاهی مجبور شدم برای فیصله دادن یا کم نیاوردن اصلا یه چیز دیگه بگم.
همین الان هم از این سوالات زیاده.
خیلی از اوقات دیگه احساس نفس تنگی میکنم و اصلا نمی فهمم چه میگم!
اتفاقا همین چند وقت پیش در جایی ، در مورد چندین مبحث ، منهم مواردی گفتم و بعد سوالات شروع شد :
آقا شما ادبیات خوندی ؟
آقا شما معلم عربی هستی؟
آقا شما بهت نمیخوره و خیلی جوان موندی ولی چرا ازدواج نمیکنی ؟
و .....
یکبار از کوره در رفتم و پرت و بلا گفتم و مجبور شدم عذرخواهی کنم و از دلشان دربیارم!
خلاصه اینجوریه.